غزل شمارهٔ ۵۷۳۲
چنان که نیل بود مانع رسیدن چشم
به خط رخ تو امان یافت از گزیدن چشم
شب گذشته کجا بوده ای که خوابیده است
بساط سبزه خط تو از چریدن چشم
ز دل چو آیینه چینم بساط حیرانی
نه شبنم که قناعت کنم به دیدن چشم
به آه و ناله محال است مهربان گردد
بتی که رام نشد از فسون دمیدن چشم
به بال بسته چه پرواز می توان کردن
چه قطع راه توان کرد از دویدن چشم
مباش بی حرکت زینهار کز گلشن
به آفتاب رسد شبنم از پریدن چشم
به روشنایی دل می توان جهان را دید
و گرنه سهل بود دیدن و ندیدن چشم
زبان و گوش چه حاجت چو هست بینایی
که با نگاه بود گفتن و شنیدن چشم
خبر ز گردش پرگار می دهد مرکز
دلیل رفتن دلهاست آرمیدن چشم
شریف را به خسیس احتیاج می افتد
که برگ کاه بود داروی پریدن چشم
چو مشت سرمه غبار وجود من صائب
به باد می رود از یک نفس کشیدن چشم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان که نیل بود مانع رسیدن چشم
به خط رخ تو امان یافت از گزیدن چشم
هوش مصنوعی: مانند اینکه نیل (رود نیل) مانع دیدن زیباییهای چهره تو شده است، چشمم از زخم و گزند، در امان مانده است.
شب گذشته کجا بوده ای که خوابیده است
بساط سبزه خط تو از چریدن چشم
هوش مصنوعی: شب گذشته کجا بودهای که نشانههای سبز و طراوت چشمانت هنوز بر روی علفها باقیمانده و به خواب رفتهاند؟
ز دل چو آیینه چینم بساط حیرانی
نه شبنم که قناعت کنم به دیدن چشم
هوش مصنوعی: وقتی از دل خود مانند یک آیینه حالتی محیرالعقول را میسازم، دیگر مانند شبنم نمیگذارم به حداقلها راضی شوم و فقط به دیدن چشم دیگران بسنده کنم.
به آه و ناله محال است مهربان گردد
بتی که رام نشد از فسون دمیدن چشم
هوش مصنوعی: با زاری و ناله نمیتوان دل بت را نرم کرد، چرا که او از جادوی نگاهش به هیچوجه تسلیم نشده است.
به بال بسته چه پرواز می توان کردن
چه قطع راه توان کرد از دویدن چشم
هوش مصنوعی: با داشتن محدودیتها و عدم آزادی، نمیتوان به سوی اهداف بلند پرواز کرد و هیچگاه نمیتوان از انگشتشمار مشکلات و موانع گذشت.
مباش بی حرکت زینهار کز گلشن
به آفتاب رسد شبنم از پریدن چشم
هوش مصنوعی: با بیحرکتی خود را مراقب نگهدار، زیرا که از آفتاب به گلشن میرسد و شبنم از چشمها پریدن میکند.
به روشنایی دل می توان جهان را دید
و گرنه سهل بود دیدن و ندیدن چشم
هوش مصنوعی: با روشنایی و روشنی درونی میتوان به درستی به جهان و اطراف خود نگریست، در غیر این صورت، تنها با چشم باز هم بیفایده است که چیزها را ببینیم یا نبینیم.
زبان و گوش چه حاجت چو هست بینایی
که با نگاه بود گفتن و شنیدن چشم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کسی بینایی دارد، دیگر نیازی به زبان و گوش نیست؛ چرا که با دیدن میتواند متوجه شود و ارتباط برقرار کند. بینایی به تنهایی کافی است تا انسان بتواند احساسات و مفاهیم را درک کند.
خبر ز گردش پرگار می دهد مرکز
دلیل رفتن دلهاست آرمیدن چشم
هوش مصنوعی: خبر از چرخش پرگار میدهد که مرکز آن، دلیل رفتن دلها به سوی آرامش است. چشمها در این حالت به استراحت میپردازند.
شریف را به خسیس احتیاج می افتد
که برگ کاه بود داروی پریدن چشم
هوش مصنوعی: شخص با فضیلت و با ارزش گاهی به کمک آدمهای پست نیاز پیدا میکند، زیرا گاهی چیزهای کوچک و بیاهمیت میتوانند راهگشای مشکلات بزرگ باشند.
چو مشت سرمه غبار وجود من صائب
به باد می رود از یک نفس کشیدن چشم
هوش مصنوعی: خاک و غبار این زندگی من مانند پودر سرمه است که با یک نفس از چشمانم به سوی باد میرود.