غزل شمارهٔ ۵۷۲۸
منم که فیض شراب از کتاب می گیرم
به همت از گل کاغذ گلاب می گیرم
هوای عالم آب است سازگار مرا
دل از پیاله و جان از شراب می گیرم
در آتش است صراحی ز صبح خیزی من
همیشه چشم قدح را به خواب می گیرم
ز چشم مست بتان چشم مردمی دارم
چه ظالمم که خراج از خراب می گیرم
نشاط رفته ز عمر گذشته می خواهم
حساب موج از بحر سراب می گیرم
به زور بازوی همت چو لعل در دل سنگ
فروغ تربیت از آفتاب می گیرم
اگر به گوش صدف صائب این غزل خوانم
هزار دامن در خوشاب می گیرم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منم که فیض شراب از کتاب می گیرم
به همت از گل کاغذ گلاب می گیرم
هوش مصنوعی: من کسی هستم که از کتاب، لذت و معرفت را مانند شراب مینوشم و از گل کاغذ، عطر گلاب را میطلبم.
هوای عالم آب است سازگار مرا
دل از پیاله و جان از شراب می گیرم
هوش مصنوعی: هوای دنیا مانند آب است و برای من سازگار است؛ من از پیاله دل خود و از شراب جانم بهره میبرم.
در آتش است صراحی ز صبح خیزی من
همیشه چشم قدح را به خواب می گیرم
هوش مصنوعی: همیشه در دل من شوق و اشتیاقی شعلهور وجود دارد و من با نگاهی خوابآلود به جام نگاه میکنم.
ز چشم مست بتان چشم مردمی دارم
چه ظالمم که خراج از خراب می گیرم
هوش مصنوعی: من از نگاه شیطنتآمیز معشوقان تاثیر گرفتهام و حالا از مردم عادی طلبکار شدهام. چقدر بیرحمانه است که از خراب و ویرانهای که خودم ایجاد کردهام، مالیات میطلبم.
نشاط رفته ز عمر گذشته می خواهم
حساب موج از بحر سراب می گیرم
هوش مصنوعی: از زندگی گذشتهام شادابی و نشاطی نمیبینم و برای محاسبهی حوادث و تحولات زندگیام به مثل دریاچهای بیعمق و ناپایدار (سراب) اعتماد میکنم.
به زور بازوی همت چو لعل در دل سنگ
فروغ تربیت از آفتاب می گیرم
هوش مصنوعی: با تلاش و ارادهی قوی خود، مانند سنگی که لعل در دلش میدرخشد، نور تربیت و پرورش را از آفتاب میگیرم.
اگر به گوش صدف صائب این غزل خوانم
هزار دامن در خوشاب می گیرم
هوش مصنوعی: اگر این شعر را به گوش صدف صائب بخوانم، به طوری که صدای دلنشین آن به هر گوشهای برسد، هزار دامن از خوشبو را در دل خود نگه میدارم.