غزل شمارهٔ ۵۷۲۶
به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم
شکسته است نمکدان چرخ را شورم
ز جوش سینه من خم به وجد می آید
چکیده کف عشقم، شراب منصورم
به روی گرم غریبی چنان فریفت مرا
که دل ز صبح وطن سرد شود چو کافورم
به نکهتی که ازین باغ رزق من کردند
چه خانه ها که پر از شهد کرد زنبورم
چو صبح اگر چه جهان روشن است از نفسم
غبار خاطر محفل چو شمع بی نورم
چه نسبت است به مژگان مرا نمی دانم
که پیش چشمم و از پیش چشمها دورم
چه شعله بود که زد حرص در نهاد مرا
که دل خنک نشد از موی همچو کافورم
سبوی جسم کجا سد راه من گردد
شکست شیشه چرخ از شراب پر زورم
به راه راست دلالت مکن مرا صائب
که زه به خویش نگیرد کمان پرزورم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم
شکسته است نمکدان چرخ را شورم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و جنون، مانند صبحی که معروف است، حالتی رقیق و ناپایدار دارم. زندگیام دچار تغییر و تلاطم شده و در نتیجه، شور و حال من به شدت افزایش یافته است.
ز جوش سینه من خم به وجد می آید
چکیده کف عشقم، شراب منصورم
هوش مصنوعی: از شور و هیجان دل من، خم شراب پر میشود و از عشق من، نوشیدنیای به یاد منصور به وجود میآید.
به روی گرم غریبی چنان فریفت مرا
که دل ز صبح وطن سرد شود چو کافورم
هوش مصنوعی: دیدن چهره دلربای یک غریبه، چنان مرا مجذوب کرد که دل و جانم از یاد صبح و شادابی وطن سرد و بیروح شد.
به نکهتی که ازین باغ رزق من کردند
چه خانه ها که پر از شهد کرد زنبورم
هوش مصنوعی: به خاطر خوشههای شیرینی که از این باغ به من دادهاند، چه خانههایی که زنبورها پر از عسل کردهاند.
چو صبح اگر چه جهان روشن است از نفسم
غبار خاطر محفل چو شمع بی نورم
هوش مصنوعی: اگر چه صبحگاه دنیا پر از روشنی است، اما من مانند شمعی بینور، به خاطر اندوهی که در دل دارم، غبار ذهنی و خیالهایم مانع از درخشش واقعیام میشود.
چه نسبت است به مژگان مرا نمی دانم
که پیش چشمم و از پیش چشمها دورم
هوش مصنوعی: نمیدانم چه ارتباطی با مژگان تو دارم، چرا که تو نزدیکی و من از نگاهها دورم.
چه شعله بود که زد حرص در نهاد مرا
که دل خنک نشد از موی همچو کافورم
هوش مصنوعی: چه آتش و هیجانی در وجودم به وجود آمد که دل من با وجود موی مانند کافور، هنوز آرام نمیشود.
سبوی جسم کجا سد راه من گردد
شکست شیشه چرخ از شراب پر زورم
هوش مصنوعی: جسم من مانند یک ظرف است که نمیتواند مانع من شود و هیچ چیزی نمیتواند از شدت نوشیدن شراب قویام جلوگیری کند.
به راه راست دلالت مکن مرا صائب
که زه به خویش نگیرد کمان پرزورم
هوش مصنوعی: از من نخواه که مرا به مسیر درست راهنمایی کنی، زیرا تیرهای کمانم به خودی خود قدرت کافی دارند و نیازی به هدایت ندارند.
حاشیه ها
1393/10/14 19:01
کاظم ایاصوفی
بیت سوم مصرع دوم بجای شود باید شد نوشته شود