گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۲۵

درین سفر که توکل شده است راهبرم
یکی است نسبت زنار و توشه با کمرم
چنان ربوده مرا لذت سبکباری
که تن به گرد یتیمی نمی دهد گهرم
سپهر نقطه پرگار شد ز حیرانی
همین منم که به پایان نمی رسد سفرم
چنین که در رگ من ریشه کرده خامیها
در آفتاب قیامت نمی رسد ثمرم
ز خانه دشمن من چون حباب می خیزد
نهان به پرده راز خودست پرده درم
درین ریاض من آن لاله سیه کارم
که آب خضر شود خون مرده در جگرم
چگونه خون نچکد از کلام من صائب
که موج اشک شکسته است شیشه در جگرم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درین سفر که توکل شده است راهبرم
یکی است نسبت زنار و توشه با کمرم
هوش مصنوعی: در این سفر که با توکل به خدا آغاز شده، تنها یک راهنما دارم و آن هم ارتباطی است که میان زنجیر و توشه‌ام با کمرم وجود دارد.
چنان ربوده مرا لذت سبکباری
که تن به گرد یتیمی نمی دهد گهرم
هوش مصنوعی: من به قدری از لذت آزادی و سبکی روح سرمستم که حتی به خاطر هیچ چیزی، حتی به خاطر درد یتیمی، حاضر نیستم از این حال خوش فاصله بگیرم.
سپهر نقطه پرگار شد ز حیرانی
همین منم که به پایان نمی رسد سفرم
هوش مصنوعی: آسمان به اندازه‌ای در تعجب است که مانند نقطه‌ای از پرگار شده و من هم کسی هستم که سفرم هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد.
چنین که در رگ من ریشه کرده خامیها
در آفتاب قیامت نمی رسد ثمرم
هوش مصنوعی: سختی‌ها و ناپختگی‌های من چنان در وجودم جای گرفته که در روز محشر، نتیجه‌ای حاصل نخواهم کرد.
ز خانه دشمن من چون حباب می خیزد
نهان به پرده راز خودست پرده درم
هوش مصنوعی: از خانه‌ی دشمن من، چیزی مانند حباب به آرامی بالا می‌آید. این پدیده، پنهان است و نشان‌دهنده‌ی رازهای درون خود است.
درین ریاض من آن لاله سیه کارم
که آب خضر شود خون مرده در جگرم
هوش مصنوعی: در این باغ، من مانند لاله‌ای هستم که به زیبایی و زندگی‌ام آبی نمی‌رسد و فقط به من رنج و درد می‌دهد.
چگونه خون نچکد از کلام من صائب
که موج اشک شکسته است شیشه در جگرم
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که از سخنان من خونی نچکد در حالی که اشک‌هایم به شدت قلبم را می‌شکند؟