گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۲۴

لب خموش و زبان گزیده‌ای دارم
چو بوی گل نفس آرمیده‌ای دارم
سبک رکاب نیم همچو رنگ بی‌جگران
سلاح جنگ عنان کشیده‌ای دارم
چو آفتاب خموشم به صدهزار زبان
نه همچو صبح دهان دریده‌ای دارم
کمند وحدت من چار موجه دریاست
ز بار درد، دل آرمیده‌ای دارم
چو تاک، هرزه مرس نیست آب دیده من
سرشک پای به دامن کشیده‌ای دارم
سر من از رگ سودا شده است خامه موی
همیشه در خم زلف خمیده‌ای دارم
به سایه پر و بال هما نمی‌لرزم
سر به جیب قناعت کشیده‌ای دارم
سزای بی‌ادبان را به من حوالت کن
که شست صاف و کمان کشیده‌ای دارم
ز آفتاب قیامت نمی‌روم از جای
سپند آتش‌رخسار دیده‌ای دارم
ز خانه گرچه چو مژگان نرفته‌ام بیرون
چو اشک نام به عالم دویده‌ای دارم
مپرس حال دل از تیغ غمزه‌اش صائب
بهل که آبله خار دیده‌ای دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب خموش و زبان گزیده‌ای دارم
چو بوی گل نفس آرمیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: من ساکت هستم و زبانم را در دندان گرفته‌ام، اما همچون بوی گل، نفس لطیفی دارم.
سبک رکاب نیم همچو رنگ بی‌جگران
سلاح جنگ عنان کشیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: من همچون رنگ سلاح جنگ، با سبکی خاص و آزاد، در حال حرکت و کنترل کردن اوضاع هستم.
چو آفتاب خموشم به صدهزار زبان
نه همچو صبح دهان دریده‌ای دارم
هوش مصنوعی: من همچون آفتاب ساکت و آرام هستم که با صدها زبان سخن می‌گوید، نه مانند صبح که دندان‌هایش را نشان می‌دهد و بی‌پروا صحبت می‌کند.
کمند وحدت من چار موجه دریاست
ز بار درد، دل آرمیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: من در دل خود دریاچه‌ای پر از درد و غم دارم، و این دریا چهار موج دارد که نشان از وحدت من است.
چو تاک، هرزه مرس نیست آب دیده من
سرشک پای به دامن کشیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: مانند تکیه‌گاه ناپایداری که بی‌هدف است، من هم دچار بی‌نظمی و نابسامانی شده‌ام و اشک‌های من به‌سان دانه‌های باران بر دامانم ریخته می‌شود.
سر من از رگ سودا شده است خامه موی
همیشه در خم زلف خمیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: برای من احساساتی عمیق و شدید به وجود آمده، مانند حالتی که در اثر عشق یا شور و شوق به کسی به سر می‌برم. این احساسات در من چنان قوی هستند که نمی‌توانم آنها را کنترل کنم. در این حال، همواره در حال فکر کردن به زیبایی‌های معشوق هستم که به من الهام می‌دهد.
به سایه پر و بال هما نمی‌لرزم
سر به جیب قناعت کشیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر محبت و عظمت پرنده‌ای به نام هما قرار نمی‌گیرم، زیرا در دل خود به قناعت و رضایت دست یافته‌ام.
سزای بی‌ادبان را به من حوالت کن
که شست صاف و کمان کشیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: به کسانی که بی‌احترامی می‌کنند، پاسخ مناسب و مؤثری بدهید، چرا که من توانایی و قدرت لازم برای مقابله با آنها را دارم.
ز آفتاب قیامت نمی‌روم از جای
سپند آتش‌رخسار دیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: از نور آفتاب قیامت هرگز از مکان خود حرکت نخواهم کرد، زیرا چهره‌ام مانند آتش، درخشان و پرحرارت است.
ز خانه گرچه چو مژگان نرفته‌ام بیرون
چو اشک نام به عالم دویده‌ای دارم
هوش مصنوعی: با اینکه از خانه بیرون نرفته‌ام، اما همچون اشکی که از چشم می‌ریزد، نامم در دنیا پخش شده و شناخته شده است.
مپرس حال دل از تیغ غمزه‌اش صائب
بهل که آبله خار دیده‌ای دارم
هوش مصنوعی: از او حال دلم را نپرس، چرا که درد و رنجی دارم که ناشی از زخم‌های بی‌رحم اوست.