گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۲۲

نه ذوق صحبت و نه میل گفتگو دارم
لبی خموشتر از گوش آرزو دارم
معاشران همه در پای خم ز دست شدند
منم که بر سر خود دست چون سبو دارم
چه خنده های نمایان زبان زخمم کرد
هزار حلقه فزون جنگ با رفو دارم
ز بس که تند ز پهلوی محتسب گذرم
گمان برد که مگر سرکه در کدو دارم
دهن گشودن من از خمار خاموشی است
گمان برند که من ذوق گفتگو دارم
به بخشش فلک پست دل نمی بندم
خبر ز عادت طفل بهانه جو دارم
دمید صبح و نشدتر دماغ من صائب
دل پری ز تهیدستی سبو دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه ذوق صحبت و نه میل گفتگو دارم
لبی خموشتر از گوش آرزو دارم
هوش مصنوعی: من نه علاقه‌ای به گفت‌وگو دارم و نه از صحبت کردن لذت می‌برم. فقط آرزو دارم که ساکت‌تر از گوشه‌ای از آرزوهای خود باشم.
معاشران همه در پای خم ز دست شدند
منم که بر سر خود دست چون سبو دارم
هوش مصنوعی: در جمع دوستان، همه تحت تأثیر شراب خم شده‌اند و من تنها کسی هستم که در حالی که به خودم می‌نگرم، مانند سبوی پر از شراب، دستم را بر سر خود گذاشته‌ام.
چه خنده های نمایان زبان زخمم کرد
هزار حلقه فزون جنگ با رفو دارم
هوش مصنوعی: خنده‌های ظاهری من باعث شد زخم دلم عمیق‌تر شود و اکنون در دل خود جنگی را با زخم‌هایم دارم که هر روز بیشتر می‌شود.
ز بس که تند ز پهلوی محتسب گذرم
گمان برد که مگر سرکه در کدو دارم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به سرعت از کنار محتسب می‌گذرم، گمان می‌کند که شاید در کدویم سرکه دارم.
دهن گشودن من از خمار خاموشی است
گمان برند که من ذوق گفتگو دارم
هوش مصنوعی: وقتی من صحبت می‌کنم، این از اثر خاموشی و سکوت قبلی من است و ممکن است چندان تصور کنند که من علاقه‌ای به صحبت کردن دارم.
به بخشش فلک پست دل نمی بندم
خبر ز عادت طفل بهانه جو دارم
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و یاری آسمان به چیزهای کوچک دل نمی‌سپارم، چرا که از تجربیات و رفتارهای بچه‌ها آگاهی دارم.
دمید صبح و نشدتر دماغ من صائب
دل پری ز تهیدستی سبو دارم
هوش مصنوعی: صبح شد و من هنوز در خوابم. دل من پر از غم و رنج است و تنها چیزی که دارم، یک سبوی خالی است.