گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۱۹

چگونه درد خود از مردمان نهان دارم
که از شکستگی رنگ ترجمان دارم
نمانده است مرا در بساط جز آهی
هزار دشمن و یک تیر در کمان دارم
سراب را ز جگر تشنگان بادیه نیست
خجالتی که من از روی میهمان دارم
به مرگ قطع امید از خدنگ او نکنم
هنوز صبح امیدی ز استخوان دارم
گناهکار ندارد ز آیه رحمت
توقعی که من از خط دلستان دارم
سر نیاز مرا پایمال ناز مکن
که حق سجده بر آن خاک آستان دارم
اگر به دامن یوسف نمی رسد دستم
به این خوشم که سر راه کاروان دارم
درین بهار که دادم به دست عقل عنان
هزار سلسله دیوانگی زیان دارم
شکفتگی طلبم صائب از دل پر شور
ز شوره زار تمنای زعفران دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چگونه درد خود از مردمان نهان دارم
که از شکستگی رنگ ترجمان دارم
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم دردهای خود را از دیگران پنهان کنم، وقتی که نشانه‌های شکستگی و رنج در چهره‌ام نمایان است؟
نمانده است مرا در بساط جز آهی
هزار دشمن و یک تیر در کمان دارم
هوش مصنوعی: در این وضعیت دیگر چیزی برای من باقی نمانده جز یک حس عمیق از اندوه و رنج. در عین حال، با وجود همه مشکلات، تنها یک فرصت برای مقابله با دشمنانم دارم.
سراب را ز جگر تشنگان بادیه نیست
خجالتی که من از روی میهمان دارم
هوش مصنوعی: سراب، که نشانه‌ای از بی‌ثمری و فریب است، از دل تشنگان بیابان می‌آید. اما من از روی میهمان، احساس شرم و خجالت می‌کنم.
به مرگ قطع امید از خدنگ او نکنم
هنوز صبح امیدی ز استخوان دارم
هوش مصنوعی: هرگز از امید به معشوقم ناامید نخواهم شد، حتی اگر مرگ بر سر گردن من باشد. هنوز صبحی از امید را در وجودم احساس می‌کنم.
گناهکار ندارد ز آیه رحمت
توقعی که من از خط دلستان دارم
هوش مصنوعی: آدم گناهکار نباید از آیات رحمت انتظار داشته باشد، ولی من از دل محبوبم انتظارات زیادی دارم.
سر نیاز مرا پایمال ناز مکن
که حق سجده بر آن خاک آستان دارم
هوش مصنوعی: به من بی‌محلی نکن و بر عظمت نیازم پا نگذار، چرا که من بر خاک پایگاه تو احترام و ارزش قائلم و باید بر آن سجده کنم.
اگر به دامن یوسف نمی رسد دستم
به این خوشم که سر راه کاروان دارم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به یوسف برسم، خوشحالم که در مسیر کاروان او هستم.
درین بهار که دادم به دست عقل عنان
هزار سلسله دیوانگی زیان دارم
هوش مصنوعی: در این بهار، من کنترل هزار رشته‌ی دیوانگی را به عقل سپردم و از آن آسیب می‌بینم.
شکفتگی طلبم صائب از دل پر شور
ز شوره زار تمنای زعفران دارم
هوش مصنوعی: من از دل پرشور خود به دنبال شکوفایی و زیبایی هستم و از میان دشواری‌ها و کمبودها، به دنبال دستیابی به خواسته‌های ارزشمندی همچون زعفران هستم.