غزل شمارهٔ ۵۷۱۲
ز ابر تربیت روزگار نومیدم
چو تخم سوخته از نوبهار نومیدم
ز وصل گل نبود خارپا چنان نومید
که من ز وصل تو ای گلعذار نومیدم
پرست از گل بی خار دامن هر خار
در آن چمن که من از نوبهار نومیدم
مرا به عالمی افکنده است حیرانی
که در کنار ز بوس و کنار نومیدم
ز چار موجه دریای غم کفایت من
همین بس است که از غمگسار نومیدم
ز بازگشت گهر چون صدف بود نومید
من آنچنان ز دل بیقرار نومیدم
چنین که بخت جفاکار در شکست من است
اگر گهر شوم از اعتبار نومیدم
نسیم مصر کجاست یاد من کند صائب
چنین که من ز دیار و زیار نومیدم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز ابر تربیت روزگار نومیدم
چو تخم سوخته از نوبهار نومیدم
هوش مصنوعی: از روزگار و تربیتی که داشتم ناامید شدم، مانند دانهای سوخته که از بهار تازه هیچ امیدی ندارد.
ز وصل گل نبود خارپا چنان نومید
که من ز وصل تو ای گلعذار نومیدم
هوش مصنوعی: از پیوستن گل، خار پایش نبود؛ به قدری ناامید شدهام که من هم از وصال تو، ای زیبای گلی، ناامیدم.
پرست از گل بی خار دامن هر خار
در آن چمن که من از نوبهار نومیدم
هوش مصنوعی: در میان چمن، هر خار به زیبایی گل بیخار خیال میکند، اما من از بهار تازه ناامید شدهام.
مرا به عالمی افکنده است حیرانی
که در کنار ز بوس و کنار نومیدم
هوش مصنوعی: در عالم حیرت و سرگشتگی به سر میبرم، به طوری که کنار یار و در آغوش او نیز بیخبر و ناامید هستم.
ز چار موجه دریای غم کفایت من
همین بس است که از غمگسار نومیدم
هوش مصنوعی: از درد و اندوهی که در زندگیام هست، تنها همین برای من کافی است که دیگر به کسی که میتواند غمم را برطرف کند، امیدی ندارم.
ز بازگشت گهر چون صدف بود نومید
من آنچنان ز دل بیقرار نومیدم
هوش مصنوعی: از برگشتن مروارید در صدف ناامیدم، من نیز از دل بیقرار خود به همان اندازه ناامیدم.
چنین که بخت جفاکار در شکست من است
اگر گهر شوم از اعتبار نومیدم
هوش مصنوعی: زمانی که بخت نامهربان به من آسیب میزند، حتی اگر نیکو و ارزشمند باشم، از اعتبار و منزلت خود ناامید میشوم.
نسیم مصر کجاست یاد من کند صائب
چنین که من ز دیار و زیار نومیدم
هوش مصنوعی: نسیم مصر کجا است که یاد مرا زنده کند، زیرا من از سرزمین و زیارت خود ناامید شدهام.