غزل شمارهٔ ۵۷۰۷
ز فکر پوچ درین شوره زار بی حاصل
عنان گسسته تر از موجه سیراب شدم
تو از نظاره رخسار خود مشو غافل
که من ز هوش ز نظاره نقاب شدم
ز پشت پا که براین خاکدان زدم صائب
به یک نفس چو مسیح آسمان رکاب شدم
درین ریاض چو شبنم اگر چه آب شدم
خوشم که محو تماشای آفتاب شدم
عجب که صبح قیامت مرا کند بیدار
که از نظاره آن چشم مست خواب شدم
امید گنج گهر آب در گلم دارد
ز ترکتاز محبت اگر خراب شدم
ز پیچ و تاب اگر رشته می شود کوتاه
یکی هزار من از مشق پیچ و تاب شدم
وبال دامن گل نیست خون بلبل من
که من به شعله آواز خود کباب شدم
به سیر چشمی من گوهری نداشت محیط
ز چشم شور تهی چشم چون حباب شدم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز فکر پوچ درین شوره زار بی حاصل
عنان گسسته تر از موجه سیراب شدم
هوش مصنوعی: از افکار بیهوده در این زمین خشک و بیفایده جدا شدم و مانند آبی که از موجها دور میشود، تسلیم و آزاد گشتم.
تو از نظاره رخسار خود مشو غافل
که من ز هوش ز نظاره نقاب شدم
هوش مصنوعی: به زیبایی چهرهات توجه کن و غافل نباش که من به قدری تحت تأثیر آن قرار گرفتم که از هوش رفتم.
ز پشت پا که براین خاکدان زدم صائب
به یک نفس چو مسیح آسمان رکاب شدم
هوش مصنوعی: از جایی که پایم را بر این زمین گذاشتم، با یک نفس مثل مسیح به آسمان صعود کردم.
درین ریاض چو شبنم اگر چه آب شدم
خوشم که محو تماشای آفتاب شدم
هوش مصنوعی: در این باغ چنان که شبنم، اگر چه به آب تبدیل شدم، اما خوشحالم که توانستم زیبایی آفتاب را مشاهده کنم.
عجب که صبح قیامت مرا کند بیدار
که از نظاره آن چشم مست خواب شدم
هوش مصنوعی: عجب است که در روز قیامت، مرا بیدار کند، زیرا به واسطه نگاه آن چشمان مست، خوابم برده است.
امید گنج گهر آب در گلم دارد
ز ترکتاز محبت اگر خراب شدم
هوش مصنوعی: در دل من امیدی چون گوهری در آب وجود دارد؛ اگرچه از شدت عشق و محبت آسیب دیدهام و به ظاهر خراب شدم.
ز پیچ و تاب اگر رشته می شود کوتاه
یکی هزار من از مشق پیچ و تاب شدم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر پیچ و خمها و چالشها، رشتهام کوتاه شود، من از تمرین و تجربه در این پیچ و تابها هزار بار شکل گرفتهام.
وبال دامن گل نیست خون بلبل من
که من به شعله آواز خود کباب شدم
هوش مصنوعی: بار گلی که بر دوش دارد، گناهی نیست؛ بلکه درد من ناشی از سرود و نغمهای است که خودم با صدایم به آتش کشیدهام.
به سیر چشمی من گوهری نداشت محیط
ز چشم شور تهی چشم چون حباب شدم
هوش مصنوعی: با نگاه کردن به دنیا، چیزی برایم نداشت. وقتی که چشمانم از ناامیدی خالی شد، مثل حبابی شدم که به سرعت میگذرد.