غزل شمارهٔ ۵۶۸۹
ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
یا به بانگ جرس قافله بیدار شویم
ما در آن صبح بنا گوش صبوحی زده ایم
در قیامت چه خیال است که هشیار شویم
فتح بابی نشد آیینه ما را ز جلا
نیست بی صورت اگر در ته زنگار شویم
مغز ما را نه چنان عشق پریشان کرده است
که مقید به پریشانی دستار شویم
ما که از پشت ورق روی ورق می خوانیم
به که قانع به نقاب از رخ دلدار شویم
بحر و کان در نظرش چشم ترست و لب خشک
حسن او را به چه سرمایه خریدار شویم
ما که قانع زبهاریم به نظاره خشک
ادب این است که خار سر دیوار شویم
سرما در قدم دار فنا افتاده است
ما نه آنیم که بر دوش کسی بار شویم
عقل کرده است زمین گیر چون مرکز مرا را
مگر از گردش آن چشم به پرگار شویم
می شود از نفس سوخته عالم تاریک
ما به این شوق اگر قافله سالار شویم
تا به کی صرف به گفتار شود نقد حیات
صائب آن به که دگر بر سر کردار شویم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
یا به بانگ جرس قافله بیدار شویم
هوش مصنوعی: ما از آن دسته انسانها نیستیم که با آگاه شدن یا صدای جرس قافله بیدار شویم.
ما در آن صبح بنا گوش صبوحی زده ایم
در قیامت چه خیال است که هشیار شویم
هوش مصنوعی: ما در آن صبح زود، مشغول لذت بردن از حال خوب هستیم. در آن روز قیامت، چه ایدهای داریم که بخواهیم بیدار شویم و از خواب خوش خارج شویم؟
فتح بابی نشد آیینه ما را ز جلا
نیست بی صورت اگر در ته زنگار شویم
هوش مصنوعی: باز شدن دروازهای برای ما اتفاق نیفتاد؛ آینه ما بدون درخشش است. اگر در عمق زنگار قرار بگیریم، بدون شکل خواهیم بود.
مغز ما را نه چنان عشق پریشان کرده است
که مقید به پریشانی دستار شویم
هوش مصنوعی: عشق ما را به قدری دچار آشفتگی نکرده که نتوانیم به آرامش برسیم و کنترل اوضاع را از دست بدهیم.
ما که از پشت ورق روی ورق می خوانیم
به که قانع به نقاب از رخ دلدار شویم
هوش مصنوعی: ما که فقط از روی کلمات نوشته شده به معانی آنها پی میبریم، بهتر است به زیبایی و جذابیت واقعی عشق و معشوق راضی شویم، به جای اینکه تنها به ظاهر و نقاب تکیه کنیم.
بحر و کان در نظرش چشم ترست و لب خشک
حسن او را به چه سرمایه خریدار شویم
هوش مصنوعی: در نظر او، دریا تنها به مانند چشمی گریان و لب خشک به نظر میآید و حالا ما باید با چه چیزی زیبایی او را خریداری کنیم؟
ما که قانع زبهاریم به نظاره خشک
ادب این است که خار سر دیوار شویم
هوش مصنوعی: ما از بهار راضی هستیم؛ فقط به تماشای اصول خشک ادب بسنده میکنیم. این وضعیت ما را به جایی میرساند که به مانند خاری بر دیوار تبدیل شویم.
سرما در قدم دار فنا افتاده است
ما نه آنیم که بر دوش کسی بار شویم
هوش مصنوعی: سرما و سختی مشکلات به ما نزدیک شدهاند و ما شخصیت و قوتی داریم که نمیخواهیم به دوش کسی باری باشیم، بلکه خودمان با قدرت و ارادهامان بر چالشها غلبه میکنیم.
عقل کرده است زمین گیر چون مرکز مرا را
مگر از گردش آن چشم به پرگار شویم
هوش مصنوعی: عقل در لحظهای به حالت سکون و فرود آمده است، مانند مرکزی که بیتحرک مانده. شاید بتوانیم با چرخش آن، نگاهی تازه و وسیعتر به اوضاع بیندازیم.
می شود از نفس سوخته عالم تاریک
ما به این شوق اگر قافله سالار شویم
هوش مصنوعی: اگر بتوانیم از دل درد و رنجی که داریم، به شوق و انگیزهای برسیم، ممکن است که به رهبری گرایشهای مثبت و امیدها نائل شویم.
تا به کی صرف به گفتار شود نقد حیات
صائب آن به که دگر بر سر کردار شویم
هوش مصنوعی: تا کی باید فقط به حرف زدن در مورد زندگی بسنده کنیم؟ بهتر است به جای این کار، روی اعمال و رفتار خود تمرکز کنیم و آنها را بهبود بخشیم.
حاشیه ها
1395/05/23 01:07
بیت هفتم شویم شونی نوشته شده