گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۹۰

مختلف چند ازین پرده نیرنگ شویم
پرده بردار که تا جمله یک آهنگ شویم
تخته مشق تجلی است دل ساده ما
ما نه طوریم به یک جلوه سبک سنگ شویم
نیست چون سوخته ای تا دل ما صید کند
به که پنهان چو شرر در جگر سنگ شویم
دانه سوخته خجلت کشد از روی بهار
ما نه آنیم که شاد از می گلرنگ شویم
باختن لازم رنگ است درین بازیگاه
هیچ تدبیر چنان نیست که بیرنگ شویم
خبر ازکوتهی بال و پر خود داریم
به چه امید برون زین قفس تنگ شویم
می شود بزم می افسرده ز هشیاری ما
چه بر آیینه روشن گهران زنگ شویم
دل تنگ است سراپرده آن جان جهان
صائب از تنگدلیها ز چه دلتنگ شویم؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مختلف چند ازین پرده نیرنگ شویم
پرده بردار که تا جمله یک آهنگ شویم
هوش مصنوعی: ما از این پرده‌های فریب و تزویر متفاوت هستیم، پس بی‌پرده شویم تا همه به یک حالت و یک هدف مشترک برسیم.
تخته مشق تجلی است دل ساده ما
ما نه طوریم به یک جلوه سبک سنگ شویم
هوش مصنوعی: دل بی‌پیرایه ما مانند تخته مشق است که زیبایی‌ها و تجلیات را در خود نقش می‌زند. ما نه مانند کوه (طور) ثابت و سنگین هستیم که نمی‌توانیم در برابر زیبایی‌ها سبک شویم.
نیست چون سوخته ای تا دل ما صید کند
به که پنهان چو شرر در جگر سنگ شویم
هوش مصنوعی: هیچ چیزی به اندازه‌ی یک دل سوخته نمی‌تواند دل ما را به تسخیر درآورد، بهتر است که به‌طور پنهانی مانند یک جرقه در دل سنگ، خود را نشان دهیم.
دانه سوخته خجلت کشد از روی بهار
ما نه آنیم که شاد از می گلرنگ شویم
هوش مصنوعی: دانه‌ای که سوخته است، از زیبایی بهار ما شرمنده است، ما کسانی نیستیم که با نوشیدن شراب رنگین شاد شویم.
باختن لازم رنگ است درین بازیگاه
هیچ تدبیر چنان نیست که بیرنگ شویم
هوش مصنوعی: در این میدان بازی، باختن اجتناب‌ناپذیر است و هیچ راه حلی وجود ندارد که بتوانیم بدون رنگ و نداشتن احساسات در این بازی حضور داشته باشیم.
خبر ازکوتهی بال و پر خود داریم
به چه امید برون زین قفس تنگ شویم
هوش مصنوعی: ما از محدودیت‌های خود آگاهیم و می‌دانیم که این قفس تنگ ما را دربرگرفته است، اما به چه دلیلی بخواهیم از این وضعیت خارج شویم؟
می شود بزم می افسرده ز هشیاری ما
چه بر آیینه روشن گهران زنگ شویم
هوش مصنوعی: در یک گردهمایی شاد، وقتی ما هوشیار هستیم، حال و هوای مراسم به دل‌سردی مبدل می‌شود. اگر ما احساس غمگینی کنیم، مانند آن است که آینه‌ای که باید درخشان و شفاف باشد، دچار کدری و زنگ زدگی می‌شود.
دل تنگ است سراپرده آن جان جهان
صائب از تنگدلیها ز چه دلتنگ شویم؟
هوش مصنوعی: دل در تنگنا و ناآرامی است و در حالی که وجود آن جان این جهان در خیمه‌ای قرار دارد، به ما می‌گوید که از غم‌ها و تنگدلی‌ها بی‌جهت ناراحت نشویم.