گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۸۸

روزگاری است ز دل نقش خودی می‌شویم
راه چون سایه به پای دگران می‌پویم
چون قلم گوش بر آواز دل خوش‌سخنم
هرچه آید به زبانم نه ز خود می‌گویم
با دل خون شده‌ام در ته یک پیرهن است
یوسف گمشده‌ای کز دگران می‌جویم
هست چون جوهر آیینه همان پابرجا
هر قدر نقش امید از دل خود می‌شویم
گرچه چون خال، مرا دانه دل سوخته است
اگر از حسن بود روی دلی، می‌رویم
روزی از باغ تو چیدم گل و یک عمر گذشت
دست خود را چو گل تازه همان می‌بویم
نیست صائب ز پی کام جهان گریه من
که ز آیینه دل نقش خودی می‌شویم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزگاری است ز دل نقش خودی می‌شویم
راه چون سایه به پای دگران می‌پویم
هوش مصنوعی: در این زمان، به تدریج از حالت خودخواهی دل دور می‌شویم و مانند سایه، در مسیر دیگران قدم برمی‌داریم.
چون قلم گوش بر آواز دل خوش‌سخنم
هرچه آید به زبانم نه ز خود می‌گویم
هوش مصنوعی: هر زمان که با دقت به احساسات و اندیشه‌های قلبی‌ام گوش می‌سپارم، هر چیزی که از زبانم بیرون می‌آید، تنها منعکس‌کننده خودم نیست.
با دل خون شده‌ام در ته یک پیرهن است
یوسف گمشده‌ای کز دگران می‌جویم
هوش مصنوعی: من در حالی که قلبم پر از غم و درد است، در زیر یک لباس، گمشده‌ای مانند یوسف را جستجو می‌کنم که از دیگران دور افتاده و آن را فقط خودم می‌خواهم.
هست چون جوهر آیینه همان پابرجا
هر قدر نقش امید از دل خود می‌شویم
هوش مصنوعی: اگر چه هر بار سعی می‌کنم آرزوها و امیدها را از دل خود پاک کنم، اما حقیقت وجودم، مانند جوهر آیینه، همیشه ثابت و پایدار باقی می‌ماند.
گرچه چون خال، مرا دانه دل سوخته است
اگر از حسن بود روی دلی، می‌رویم
هوش مصنوعی: هرچند که مثل یک خال بر چهره، دلم سوخته است، اما اگر زیبایی در دل وجود داشت، حتماً می‌رفتم.
روزی از باغ تو چیدم گل و یک عمر گذشت
دست خود را چو گل تازه همان می‌بویم
هوش مصنوعی: روزی از باغ تو گل چیدم و حالا که سال‌ها از آن روز گذشته، هنوز هم دست خود را مانند گل تازه بو می‌کنم.
نیست صائب ز پی کام جهان گریه من
که ز آیینه دل نقش خودی می‌شویم
هوش مصنوعی: صائب، از اینکه برای رسیدن به خواسته‌های دنیوی خود بگریم، فایده‌ای نمی‌بینم؛ چرا که من در آینه دل، تصویر خودم را می‌شویم و متوجه خواسته‌ام می‌شوم.