گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۸

گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما
سبزی بخت شود زنگ بر آیینه ما
روز تعطیل به عرفانکده مشرب نیست
صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما
همچو خورشید بود بر همه عالم روشن
که می کهنه بود همدم دیرینه ما
صرفه از ما نبرد خصم به روبه بازی
ناخن شیر دماند ز جگر کینه ما
صائب از فیض هواداری آن زلف سیاه
نافه مشک بود خرقه پشمینه ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما
سبزی بخت شود زنگ بر آیینه ما
هوش مصنوعی: دل ما از شادمانی غمگین شده و بخت ما به خاطر آن خوشبختی، مثل آینه‌ای می‌درخشد.
روز تعطیل به عرفانکده مشرب نیست
صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما
هوش مصنوعی: در روز تعطیل، جایی برای شناخت و عرفان وجود ندارد و صبح شنبه از شب جمعه شرمنده است.
همچو خورشید بود بر همه عالم روشن
که می کهنه بود همدم دیرینه ما
هوش مصنوعی: مثل خورشید که بر تمام دنیا نور می‌پاشد، شراب کهنه نیز دوست همیشگی ما بود.
صرفه از ما نبرد خصم به روبه بازی
ناخن شیر دماند ز جگر کینه ما
هوش مصنوعی: دشمن نتوانست از ما بهره‌برداری کند، چون در این جنگ ناخواسته، کینه‌ای را مثل دمی از شیر برانگیخته در دل داریم.
صائب از فیض هواداری آن زلف سیاه
نافه مشک بود خرقه پشمینه ما
هوش مصنوعی: صائب، به خاطر محبوبش که زلفی سیاه و مانند نافه مشک دارد، خوشبخت و پرافتخار است و این زیبایی او باعث شده تا لباسی ساده و پشمی بر تن کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۶۸ به خوانش عندلیب