گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۷

روشن است از دل بی کینه ما سینه ما
گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست
جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما
(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را
از فروغ می گلگون شب آدینه ما)
گر شود موجه دریای حوادث صیقل
نیست ممکن که شود صیقلی آیینه ما
دل ما را بشکن گوهر اگر می خواهی
که شکست است کلید در گنجینه ما
جای شکرست که امسال شد از گردش چرخ
چون می کهنه گوارا غم دیرینه ما
چشم زخمی ز گرانان جهان گر نرسد
خطر از سنگ ندارد دل آیینه ما
هر کماندار که از دست قضا قبضه گرفت
می کند دست روان بر ورق سینه ما
کار فانوس کند در دل شبها صائب
خانه ما ز صفای دل بی کینه ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روشن است از دل بی کینه ما سینه ما
گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
هوش مصنوعی: دل ما پاک و خالی از کینه است و سینه ما مانند یک گنجینه پر از نور و ارزش‌های زیباست.
گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست
جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در میان موهای ما جز دل سوخته‌ای نیست، دل ما از داغ و حرارت پشمینهٔ ما به وجود آمده است.
(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را
از فروغ می گلگون شب آدینه ما)
هوش مصنوعی: صبح شنبه به گونه‌ای می‌نماید که انگار مستانی که در شب جمعه با نور و زیبایی مدهوش شده بودند، دوباره به یاد آن شب می‌افتند.
گر شود موجه دریای حوادث صیقل
نیست ممکن که شود صیقلی آیینه ما
هوش مصنوعی: وقتی که امواج حوادث زندگی به شدت به ما ضربه بزنند، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که روح و شخصیت ما صاف و بی‌نقص باقی بماند.
دل ما را بشکن گوهر اگر می خواهی
که شکست است کلید در گنجینه ما
هوش مصنوعی: اگر به دنبال روح و معنای عمیق ما هستی، باید دل ما را در هم بشکنی، چون تنها از این طریق می‌توانی به رازهای پنهان و ارزشمند ما دست پیدا کنی.
جای شکرست که امسال شد از گردش چرخ
چون می کهنه گوارا غم دیرینه ما
هوش مصنوعی: خوشحالی است که امسال به خاطر چرخش زمان، مانند شراب کهنه، غم‌های قدیمی ما خوشایند شده است.
چشم زخمی ز گرانان جهان گر نرسد
خطر از سنگ ندارد دل آیینه ما
هوش مصنوعی: چشمان ما که از درد و بلای اهل دنیا آسیب دیده‌اند، اگر تهدیدی از سنگ و آزار نرسد، دل ما همچنان مانند آیینه صاف و روشن است.
هر کماندار که از دست قضا قبضه گرفت
می کند دست روان بر ورق سینه ما
هوش مصنوعی: هر کمانداری که از سرنوشت تیر بردارد، تیرش بر سینه ما نقش می‌زند.
کار فانوس کند در دل شبها صائب
خانه ما ز صفای دل بی کینه ما
هوش مصنوعی: فانوس در دل شب‌ها کار می‌کند و نور می‌افشاند، مانند خانه ما که به خاطر پاکی و بی‌کینه بودن دل‌های ما روشن و درخشان است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۶۷ به خوانش عندلیب