گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۷۷

گرچه از طول امل پا به سلاسل داریم
همچنان چشم امید از کشش دل داریم
پای ما بر سر گنج و ز پریشان نظری
چشم بر کاسه دریوزه سایل داریم
نیست چون ریگ روان در دل ما فکرمقام
ما ز آهسته روی راحت منزل داریم
به چه جرأت نفس تند برآریم از دل
ما که آیینه روی تو مقابل داریم
به فرو رفتن ازین بحر توان شد به کنار
ما ز کوته نظری چشم به ساحل داریم
می زند موج پریزاد ز حق عالم و ما
دیو در شیشه ز اندیشه باطل داریم
زان همه تخم امیدی که فشاندیم به خاک
کف افسوسی ازین مزرعه حاصل داریم
چون صدف لب چه گشاییم به نیسان صائب
ما که گنج گهر از آبله دل داریم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه از طول امل پا به سلاسل داریم
همچنان چشم امید از کشش دل داریم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زمان زیادی را در انتظار گذرانده‌ایم و گرفتار زنجیرها هستیم، هنوز هم امید و آرزوهایی در دل داریم.
پای ما بر سر گنج و ز پریشان نظری
چشم بر کاسه دریوزه سایل داریم
هوش مصنوعی: ما بر ثروتی دسترسی داریم، اما به خاطر بی‌توجهی‌مان به آن، همچنان به دیگران امید داریم و چشم به دست‌های درخواست‌کننده داریم.
نیست چون ریگ روان در دل ما فکرمقام
ما ز آهسته روی راحت منزل داریم
هوش مصنوعی: دل ما مانند ریگ‌های روان در بیابان است و هیچ چیزی در آن ثبات ندارد. ما به آرامی و با آرامش به جایی که می‌خواهیم می‌رسیم و برایمان راحتی و آسایش اهمیت دارد.
به چه جرأت نفس تند برآریم از دل
ما که آیینه روی تو مقابل داریم
هوش مصنوعی: به چه دلی جرات داریم که احساسات خود را به زبان بیاوریم وقتی که تصویر تو در تمام وجود ما وجود دارد؟
به فرو رفتن ازین بحر توان شد به کنار
ما ز کوته نظری چشم به ساحل داریم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به عمق این دریا برویم، باید از کناره‌اش گذر کنیم. اما ما به دلیل دید کوتاه‌مان، فقط به ساحل نگاه می‌کنیم و جرأت نمی‌کنیم تا به اعماق برویم.
می زند موج پریزاد ز حق عالم و ما
دیو در شیشه ز اندیشه باطل داریم
هوش مصنوعی: موج زیبایی و لطافت از حق و حقیقت به جهان می‌رسد، در حالی که ما همچنان گرفتار خیال و افکار بیهوده و نادرست هستیم.
زان همه تخم امیدی که فشاندیم به خاک
کف افسوسی ازین مزرعه حاصل داریم
هوش مصنوعی: ما از تمام امیدهایی که در دل خود کاشته‌ایم و برای آینده پروردیم، حالا تنها حسرتی بر دل داریم و از این زمین دیگر ثمری نمی‌بینیم.
چون صدف لب چه گشاییم به نیسان صائب
ما که گنج گهر از آبله دل داریم
هوش مصنوعی: چرا به دنبال باز کردن لابلای صدف‌ها باشیم، در حالی که ما در دل خود گنجینه‌ای از جواهرات داریم؟