غزل شمارهٔ ۵۶۷۳
صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
شب سیهمست فنا بود که هشیار شدیم
پای ما نقطهصفت در گرو دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم
به شکار آمده بودیم ز معمورهٔ قدس
دانهٔ خال تو دیدیم گرفتار شدیم
در کف عقل کم از قطرهٔ شبنم بودیم
کاوشی کرد جنون قلزم زخار شدیم
پای زنگار بر آیینهٔ ما میلغزد
صیقلی بس که از آن آینهرخسار شدیم
نرود دیدهٔ شبنم به شکرخواب بهار
عبث افسانه طراز دل بیدار شدیم
خانهپردازتر از سیل بهاران بودیم
لنگر انداخت خرد، خانه نگهدار شدیم
چون مؤذن سر تسبیح شماران بودیم
گردشی کرد فلک، رشتهٔ زنار شدیم
جان به تاراج دهد خدمت سیروزهٔ عشق
قوت طالع ما بود که بیمار شدیم
عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است
حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم
صائب از کاسهٔ دریوزهٔ ما ریزد نور
تا گدای در شه قاسم انوار شدیم
غزل شمارهٔ ۵۶۷۲: خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیمغزل شمارهٔ ۵۶۷۴: گرچه از وعده احسان فلک پیر شدیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
شب سیهمست فنا بود که هشیار شدیم
هوش مصنوعی: صبحی که در خواب نیروی نابودی به سر میبردیم، ناگهان بیدار شدیم و شب تاریک و غرق در نابودی بود که به حقیقت و آگاهی رسیدیم.
پای ما نقطهصفت در گرو دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم
هوش مصنوعی: پای ما به گونهای است که در دامن تو متوقف شده و به تماشای تو، مانند یک پرگار، سرگردان شدهایم.
به شکار آمده بودیم ز معمورهٔ قدس
دانهٔ خال تو دیدیم گرفتار شدیم
هوش مصنوعی: ما برای شکار آمده بودیم و در سرزمین مقدس دانهای از نشانههای زیبایی تو را دیدیم و به دام عشق تو افتادیم.
در کف عقل کم از قطرهٔ شبنم بودیم
کاوشی کرد جنون قلزم زخار شدیم
هوش مصنوعی: در توانایی عقل ما مانند یک قطرهٔ کوچک شبنم بودیم، اما زمانی که به جستجو پرداختیم، به عمق جنون و آتش درون خود سقوط کردیم.
پای زنگار بر آیینهٔ ما میلغزد
صیقلی بس که از آن آینهرخسار شدیم
هوش مصنوعی: پای زنگار بر روی آینهٔ ما سر میخورد، زیرا ما آنقدر به زیبایی و لطافت آینهمان شبیه شدهایم.
نرود دیدهٔ شبنم به شکرخواب بهار
عبث افسانه طراز دل بیدار شدیم
هوش مصنوعی: در بهار، شبنم نمیتواند به خاطر زیباییهای شیرین، خواب ماندگار را ترک کند. با احساس بیداری و شگفتی، داستان دل را بیهوده نمیسازیم.
خانهپردازتر از سیل بهاران بودیم
لنگر انداخت خرد، خانه نگهدار شدیم
هوش مصنوعی: ما در زمان بهار، همچون سیل در حال حرکت بودیم و حالا با عقل و خرد، ساکن و آرام شدهایم و برای خود خانهای را نگهداری میکنیم.
چون مؤذن سر تسبیح شماران بودیم
گردشی کرد فلک، رشتهٔ زنار شدیم
هوش مصنوعی: زمانی که ما به ذکر و تسبیح مشغول بودیم، چرخش دوران باعث شد که به حالتی دیگر بیفتیم و از آن رو به بند و زنجیر درآمدیم.
جان به تاراج دهد خدمت سیروزهٔ عشق
قوت طالع ما بود که بیمار شدیم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، جان خود را فدای چهل روز خدمت میکنیم؛ این سرنوشت ما بود که بیمار و دلبسته شدیم.
عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است
حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم
هوش مصنوعی: در دنیای بیخبری، حالتی شگفتانگیز و زیبا وجود داشته که متاسفانه ما خیلی دیر از آن آگاه شدهایم.
صائب از کاسهٔ دریوزهٔ ما ریزد نور
تا گدای در شه قاسم انوار شدیم
هوش مصنوعی: ما از عشق و الطاف الهی بهرهمند شدهایم و مانند گداهایی هستیم که از نور و روشنی دروازهٔ شهارت بهره میبرند. به این صورت، زندگانی ما تحت تأثیر این نعمتها قرار گرفته است.
حاشیه ها
1393/10/28 21:12
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com
بیت هشتم " رشته زنار"