گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۶۷

گرچه با کوه گرانسنگ گناه آمده‌ایم
لیک چون سنگ نشان بر سر راه آمده‌ایم
بر سیه‌کاری ما هر سر مویی است گواه
گرچه خاموش ز اقرار گناه آمده‌ایم
نیستم از کرم بحر چو عنبر نومید
گرچه از خامی دل نامه سیاه آمده‌ایم
پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید
که سیه نامه چو شب‌های گناه آمده‌ایم
رایت فتح ز انگشت شهادت داریم
گرچه در گرد نهان همچو سپاه آمده‌ایم
شب ظلمانی ما نامه سیه چون ماند
که به جولانگه آن روی چو ماه آمده‌ایم
سبز کن بار دگر مزرع بی‌حاصل ما
گرچه مستوجب آتش چو گیاه آمده‌ایم
هست امید که نومید ز غفران نشویم
ما که با هدیه مقبول گناه آمده‌ایم
جان ما را به نگهبانی عصمت دریاب
که ز کوته‌نظری بر لب چاه آمده‌ایم
رحم کن بر نفس سوخته ما یارب
که درین راه، عنان‌ریز چو آه آمده‌ایم
نیست ممکن که شود خدمت ما پا به رکاب
با قد خم شده آخر همه راه آمده‌ایم
خوشه‌ای چون مه نو قسمت ما خواهد شد
در تمامی به سر خرمن ماه آمده‌ایم
پاک کن از خودی آیینه خودبینی ما
که به درگاه تو از خود به پناه آمده‌ایم
این که در جامه زهدیم نه از دینداری است
که پی راهزنی بر سر راه آمده‌ایم
نیست انصاف نظر بسته گذشتن از ما
به امیدی به سر راه نگاه آمده‌ایم
صائب این آن غزل حافظ والا گهرست
که درین بحر کرم غرق گناه آمده‌ایم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه با کوه گرانسنگ گناه آمده‌ایم
لیک چون سنگ نشان بر سر راه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: اگرچه بار سنگین گناه را بر دوش داریم، اما مانند سنگی که در مسیر قرار دارد، ایستاده‌ایم.
بر سیه‌کاری ما هر سر مویی است گواه
گرچه خاموش ز اقرار گناه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: هر تار مویی از ما نشان‌دهنده‌ی بدی‌های ماست، حتی اگر در مورد اشتباهات‌مان چیزی نگوییم، ولی باز هم ما به اینجا آمده‌ایم.
نیستم از کرم بحر چو عنبر نومید
گرچه از خامی دل نامه سیاه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: من از دریا به مانند عنبر انتظار ندارم، هرچند به سادگی و نادانی‌ام، دست نوشته‌ای تیره و غمگین به جا گذاشته‌ام.
پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید
که سیه نامه چو شب‌های گناه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: ای صبح امید، چهره‌ات را نمایان کن و پرده را کنار بزن، زیرا ما با گناهان خود مانند شب‌های تیره و تار، به اینجا آمده‌ایم.
رایت فتح ز انگشت شهادت داریم
گرچه در گرد نهان همچو سپاه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: ما نشان پیروزی را با انگشت شهادت داریم، هر چند در گرد و غبار معرکه همانند یک سپاه پنهان آمده‌ایم.
شب ظلمانی ما نامه سیه چون ماند
که به جولانگه آن روی چو ماه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: شب تاریک و ظلمانی ما همچون نامه‌ای سیاه است؛ اما اکنون ما در جایی آمده‌ایم که روی تو مانند ماه می‌درخشد.
سبز کن بار دگر مزرع بی‌حاصل ما
گرچه مستوجب آتش چو گیاه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: بار دیگر زمین ناکارآمد ما را سبز کن، هرچند که ما مانند گیاهان، مستحق آتش هستیم.
هست امید که نومید ز غفران نشویم
ما که با هدیه مقبول گناه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: ما امیدواریم که در رحمت و بخشش خداوند ناامید نشویم، چرا که با وجود گناهان‌مان، به درگاهش هدایتی خوب و پسندیده آورده‌ایم.
جان ما را به نگهبانی عصمت دریاب
که ز کوته‌نظری بر لب چاه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: ای کاش تو ما را زیر سایه‌ی پاکی و صداقت خود نگه‌داری، زیرا ما به خاطر نادانی و دورنگری، در آستانه‌ی خطر قرار گرفته‌ایم.
رحم کن بر نفس سوخته ما یارب
که درین راه، عنان‌ریز چو آه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: ای خدا، بر دل سوخته و رنجور ما رحم کن، چراکه در این مسیر، با دل‌های آکنده از افسوس و دردی مشابه آه، در حال حرکت هستیم.
نیست ممکن که شود خدمت ما پا به رکاب
با قد خم شده آخر همه راه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: امکان ندارد که به خدمت ما بیایند و در کنار ما march کنند، چون با وجود اینکه مدتهاست که آمده‌اند، هنوز کمرشان خم شده است.
خوشه‌ای چون مه نو قسمت ما خواهد شد
در تمامی به سر خرمن ماه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: خوشه‌ای مانند ماه جدید نصیب ما خواهد شد و ما در تمامی این مراحل به جمع‌آوری ثمرات آمده‌ایم.
پاک کن از خودی آیینه خودبینی ما
که به درگاه تو از خود به پناه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: غم و خودبینی‌ خود را کنار بگذار و از دل و جان به درگاه تو پناه می‌آوریم.
این که در جامه زهدیم نه از دینداری است
که پی راهزنی بر سر راه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: ما این گونه که در لباس زهد و پارسایی به نظر می‌رسیم، به خاطر دینداری واقعی‌مان نیست، بلکه به خاطر نیت‌های ناپاک و سوء استفاده‌ای است که در سر داریم.
نیست انصاف نظر بسته گذشتن از ما
به امیدی به سر راه نگاه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بی‌انصافی است که بدون توجه به ما و وضعیت‌مان، فقط به امیدی که در آینده به سراغ‌مان خواهند آمد، از کنار ما بگذرید. ما در انتظاریم و برای دیگران در مسیر زندگی ایستاده‌ایم.
صائب این آن غزل حافظ والا گهرست
که درین بحر کرم غرق گناه آمده‌ایم
هوش مصنوعی: صائب می‌گوید که این غزل حافظ مانند گوهری باارزش است که در دریای بزرگی از بخشش و مهربانی غرق در گناهان شده‌ایم.