گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۶۵

نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم
همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم
عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم
به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم
نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟
ما درین کار به صد حرص شرار آمده ایم
برگ ما لخت جگر، میوه ما بار دل است
ما چه نخلیم ندانیم به بار آمده ایم
چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما
گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم
چهره عیش در آیینه ما ننموده است
تا به این خانه پر گرد و غبار آمده ایم
پرده سنگ خطر دامن ساحل بوده است
دل ما خوش که ز دریا به کنار آمده ایم
نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک
ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم
چون گل از خاک به نظاره رویش صائب
با طبقهای پر از زر نثار آمده ایم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم
همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم
هوش مصنوعی: ما جان خود را آماده کرده‌ایم تا آن را هدیه کنیم و در هر جایی با شور و شوق مانند شعله‌های آتش، به رقص و شادی پرداخته‌ایم.
عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم
به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم
هوش مصنوعی: عشق در مرکز توجه و اهمیت قرار دارد و ما به جای آنکه به عمق این عشق بپردازیم، مشغول گشت و گذار در اطراف هستیم و به دنبال فایده‌ و منفعت‌های ظاهری می‌گردیم.
نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟
ما درین کار به صد حرص شرار آمده ایم
هوش مصنوعی: زندگی چیست که برای رسیدن به اهداف بزرگ نتوان آن را فدا کرد؟ ما در این مسیر با شور و اشتیاق فراوان وارد شده‌ایم.
برگ ما لخت جگر، میوه ما بار دل است
ما چه نخلیم ندانیم به بار آمده ایم
هوش مصنوعی: درخت ما بدون برگ است و میوه‌اش نشانه‌ی غم و دل‌تنگی ماست. ما چه درختی هستیم که نمی‌دانیم به این دنیا آمده‌ایم و نمی‌دانیم چه فایده‌ای داریم.
چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما
گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم
هوش مصنوعی: عزیزم، با دقت به باطن و حقیقت نگاه کن و فریب ظاهر را نخور. ما به عنوان گنجی از عشق در قالبی دیگر ظاهر شده‌ایم.
چهره عیش در آیینه ما ننموده است
تا به این خانه پر گرد و غبار آمده ایم
هوش مصنوعی: تا زمانی که به این خانه پر از گرد و غبار آمده‌ایم، چهره شادی و لذت در آینه ما نمایان نشده است.
پرده سنگ خطر دامن ساحل بوده است
دل ما خوش که ز دریا به کنار آمده ایم
هوش مصنوعی: دل ما خوشحال است که به ساحل رسیده‌ایم، ولی غافل از این هستیم که خطرات همچنان در کمین هستند و ممکن است از سمت دریا به ما نزدیک شوند.
نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک
ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ گوشه‌ای از خاک ما خالی از فعالیت و تلاش نیست؛ در این مکان پر از غم، ما چرا وجود داریم و هدف ما چیست؟
چون گل از خاک به نظاره رویش صائب
با طبقهای پر از زر نثار آمده ایم
هوش مصنوعی: ما مانند گلی که از خاک سر بیرون آورده، با احترام و تقدیر، شاد و خرم به تماشای زیبایی‌ات آمده‌ایم و هدایای گرانبها را به پای تو نثار می‌کنیم.

حاشیه ها

1403/03/27 18:05
jfrym۸۷۰۹@gmail.com 𐎶𐎼𐎿𐎠𐎭

نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم

همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم

عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم

به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم

نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟

ما درین کار به صد حرص شرار آمده ایم

برگ ما لخت جگر، میوه ما بار دل است

ما چه نخلیم ندانیم به بار آمده ایم

چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما

گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم

چهره عیش در آیینه ما ننموده است

تا به این خانه پر گرد و غبار آمده ایم

پرده سنگ خطر دامن ساحل بوده است

دل ما خوش که ز دریا به کنار آمده ایم

نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک

ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم

چون گل از خاک به نظاره رویش صائب

با طبقهای پر از زر نثار آمده ایم

1403/03/27 18:05
jfrym۸۷۰۹@gmail.com 𐎶𐎼𐎿𐎠𐎭

نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم

همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم

عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم

به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم

نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟

ما درین کار به صد حرص شرار آمده ایم

برگ ما لخت جگر، میوه ما بار دل است

ما چه نخلیم ندانیم به بار آمده ایم

چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما

گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم

چهره عیش در آیینه ما ننموده است

تا به این خانه پر گرد و غبار آمده ایم

پرده سنگ خطر دامن ساحل بوده است

دل ما خوش که ز دریا به کنار آمده ایم

نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک

ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم

چون گل از خاک به نظاره رویش صائب

با طبقهای پر از زر نثار آمده ایم