گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۶۴

ما به پیغامی از ان تنگ دهن ساخته ایم
چو نی خامه ز شکر به سخن ساخته ایم
چشم ما بر زر گل نیست ز بی برگیها
ما چو بلبل به نوایی ز چمن ساخته ایم
لقمه بوسه زیاد از دهن جرأت ماست
ما به حرف از لب آن غنچه دهن ساخته ایم
از شکر چاشنی حرف گلوسوز ترست
همچو طوطی ز شکر ما به سخن ساخته ایم
محرم راز چو در دایره امکان نیست
مخزن راز خود آن چاه ذقن ساخته ایم
نیست در مصر غریبی ز عزیزان خبری
ما نه از بی پر و بالی به وطن ساخته ایم
بر تن از دار فنا بیجگران می لرزند
ما ازین پنبه چو حلاج رسن ساخته ایم
نرسد دست چو ما را به گریبان سهیل
با جگر گاه پر از خون چو یمن ساخته ایم
میل مرکز همه را نعل در آتش دارد
ما به یاد وطن خون ز وطن ساخته ایم
بار دندان نکشد میوه جنت صائب
ما به نظاره آن سیب ذقن ساخته ایم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما به پیغامی از ان تنگ دهن ساخته ایم
چو نی خامه ز شکر به سخن ساخته ایم
هوش مصنوعی: ما با پیامی که از دل تنگ و محدود به دست آمده، مانند نی که از شکر آماده شده، سخن خویش را شفاف و شیرین بیان کرده‌ایم.
چشم ما بر زر گل نیست ز بی برگیها
ما چو بلبل به نوایی ز چمن ساخته ایم
هوش مصنوعی: چشم ما به زیبایی‌های ظاهری نیست و به خاطر نداشتن زیبایی‌ها، مانند بلبل یک آهنگ زیبا از چمن ساخته‌ایم.
لقمه بوسه زیاد از دهن جرأت ماست
ما به حرف از لب آن غنچه دهن ساخته ایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر شهامت خود، بوسه‌ را به عنوان لقمه‌ای از دهان خود می‌گیریم و از لب آن غنچه، سخنان خود را می‌سازیم.
از شکر چاشنی حرف گلوسوز ترست
همچو طوطی ز شکر ما به سخن ساخته ایم
هوش مصنوعی: ما با زبان شیرین و دلنشین خود، همچون طوطی که از شکر لذت می‌برد، سخن می‌گوییم و از لطافت و زیبایی کلمات استفاده می‌کنیم.
محرم راز چو در دایره امکان نیست
مخزن راز خود آن چاه ذقن ساخته ایم
هوش مصنوعی: اگر کسی که به رازی آگاه است در دایره قابلیت‌ها و امکانات حضور نداشته باشد، پس ما آن راز خود را در درون یک چاه عمیق پنهان کرده‌ایم.
نیست در مصر غریبی ز عزیزان خبری
ما نه از بی پر و بالی به وطن ساخته ایم
هوش مصنوعی: در شهر مصر هیچ کس از عزیزان خود خبر ندارد، ما هم از فقدان پر و بال خود به وطن پناه آورده‌ایم.
بر تن از دار فنا بیجگران می لرزند
ما ازین پنبه چو حلاج رسن ساخته ایم
هوش مصنوعی: در بدن ما که از چیزهای ناپایدار و فناپذیر ساخته شده، دچار لرزش و ترس و نگرانی هستیم. اما ما از این نگرانی‌ها عبور کرده و مانند حلاج، که به خاطر عشق و ایمان خود به رسن آویخته شد، به باور و استواری خود ادامه می‌دهیم.
نرسد دست چو ما را به گریبان سهیل
با جگر گاه پر از خون چو یمن ساخته ایم
هوش مصنوعی: دست ما به ستاره‌ای به نام سهیل نمی‌رسد و ما در دل‌های‌مان مانند یمن، پر از درد و رنج هستیم.
میل مرکز همه را نعل در آتش دارد
ما به یاد وطن خون ز وطن ساخته ایم
هوش مصنوعی: تمایل همه به یکجا و هدف مشترک است، اما ما به خاطر یاد وطن، جان‌مان را از عشق به آن سرزمین ساخته و تقدیم می‌کنیم.
بار دندان نکشد میوه جنت صائب
ما به نظاره آن سیب ذقن ساخته ایم
هوش مصنوعی: میوه‌ای که در بهشت وجود دارد، به اندازه‌ای ارزشمند است که ما فقط به مشاهده آن بسنده کرده‌ایم و تلاشی برای چشیدن آن نمی‌کنیم. این سیب به خاطر زیبایی‌اش در ذهن ما نقش بسته است.