غزل شمارهٔ ۵۶۶۳
ما به ناسازی ابنای زمان ساخته ایم
وسعت حوصله را مهر دهان ساخته ایم
وقت ما را نکند موج حوادث ناصاف
ما به این سلسله چون آب روان ساخته ایم
نه سر گفتن و نه ذوق شنیدن داریم
با لب خامش و با گوش گران ساخته ایم
نقش امید جهان روی به ما آورده است
تا چون آیینه به چشم نگران ساخته ایم
چون مه عید عزیزم به چشم همه کس
تا ز الوان نعم با لب نان ساخته ایم
با گل روی تو در پرده نظر می بازیم
ما از آن آینه با آینه دان ساخته ایم
از مروت نبود روی ز ما پوشیدن
ما که با داغی از آن لاله ستان ساخته ایم
هوس بوسه زیاد از دهن ساغر ماست
ما به پیغامی از آن غنچه دهان ساخته ایم
از هم آغوشی آن قامت چون تیر خدنگ
ما به خمیازه خشکی چو کمان ساخته ایم
داغ سودای ترا در دل سی پاره خود
چون شب قدر نهان در رمضان ساخته ایم
غوطه در آتش سوزنده چو پیکان زده ایم
تا دل خویش موافق به زبان ساخته ایم
صائب از کلک سخنور چو عصای موسی
چشمه ها از جگر سنگ روان ساخته ایم
غزل شمارهٔ ۵۶۶۲: برگ عیش خود از آن تازه چمن می خواهمغزل شمارهٔ ۵۶۶۴: ما به پیغامی از ان تنگ دهن ساخته ایم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما به ناسازی ابنای زمان ساخته ایم
وسعت حوصله را مهر دهان ساخته ایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر ناهماهنگیهای موجود در زمانه، توانستهایم ظرفیت صبر و تحمل خود را افزایش دهیم.
وقت ما را نکند موج حوادث ناصاف
ما به این سلسله چون آب روان ساخته ایم
هوش مصنوعی: زمان ما را از مسیر خود منحرف نکند، حوادث غیرقابل پیشبینی ما را به این سلسله مانند آب روان نگرداند.
نه سر گفتن و نه ذوق شنیدن داریم
با لب خامش و با گوش گران ساخته ایم
هوش مصنوعی: ما نه به گفتن علاقهای داریم و نه به شنیدن، با زبان خاموش و با گوشهای سنگین، زندگی کردهایم.
نقش امید جهان روی به ما آورده است
تا چون آیینه به چشم نگران ساخته ایم
هوش مصنوعی: امید جهان به سمت ما گرایش پیدا کرده است، تا ما نیز مانند یک آیینه، نگرانیها و دلخوشیهای خود را به تصویر کشیده و ببینیم.
چون مه عید عزیزم به چشم همه کس
تا ز الوان نعم با لب نان ساخته ایم
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و اهمیت خودم به مانند ماه عید در نظر مردم هستم و از رنگهای مختلف خیرات و نعمتها، تنها با یک نان و زندگی ساده را به وجود آوردهایم.
با گل روی تو در پرده نظر می بازیم
ما از آن آینه با آینه دان ساخته ایم
هوش مصنوعی: ما با زیبایی چهرهات در مکانی پنهان به تماشای هم میپردازیم، زیرا این همه زیبایی را از آینه و تجربههای پیشین به دست آوردهایم.
از مروت نبود روی ز ما پوشیدن
ما که با داغی از آن لاله ستان ساخته ایم
هوش مصنوعی: این درست نیست که از روی مروت و انسانیت، خود را از ما پنهان کنیم. ما با عشق و درد، زیباییهایی را به وجود آوردهایم که شایسته توجه هستند.
هوس بوسه زیاد از دهن ساغر ماست
ما به پیغامی از آن غنچه دهان ساخته ایم
هوش مصنوعی: میگویند که ما به خاطر آرزوی بوسهای که از لبان لیوان ساغر داریم، به پیامی از آن گلبرگ دهان دست یافتهایم.
از هم آغوشی آن قامت چون تیر خدنگ
ما به خمیازه خشکی چو کمان ساخته ایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر آغوش گرفتن آن اندام زیبا که مانند تیر و کمان است، حالتی از خستگی و بیتابی را تجربه کردهایم.
داغ سودای ترا در دل سی پاره خود
چون شب قدر نهان در رمضان ساخته ایم
هوش مصنوعی: در دل شکسته و پارهپارهام، عشق تو را مانند شب قدر که در ماه رمضان پنهان است، نگه داشتهام.
غوطه در آتش سوزنده چو پیکان زده ایم
تا دل خویش موافق به زبان ساخته ایم
هوش مصنوعی: ما به شدت در آتش عذاب فرو رفتهایم و مانند تیر به قلب خود زدهایم، تا اینکه بتوانیم دل خود را با آنچه که به زبان میآوریم هماهنگ کنیم.
صائب از کلک سخنور چو عصای موسی
چشمه ها از جگر سنگ روان ساخته ایم
هوش مصنوعی: صائب با هنر سخنوریاش، مانند عصای موسی، جریانی از چشمهها ایجاد کرده است که از دل سنگها میجوشد.