غزل شمارهٔ ۵۶۵۲
من که از شرم گذارم چو خیال تو کنم
چه خیال است تمنای وصال تو کنم؟
نیست چون حوصله یک نگه دور مرا
به ازین نیست قناعت به خیال تو کنم
برگ بارست به نورسته نهالی که تراست
چون من اندیشه پیوند نهال تو کنم؟
چون به رخسار تو بی پرده توانم دیدن؟
من که می سوزم اگر یاد جمال تو کنم
سایه را نافه صفت دور ز خود می سازد
نظر از دور چسان من به غزال تو کنم؟
نیست محتاج به گلگونه عذاری که تراست
خون خود را به چه امید حلال تو کنم؟
از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
که به تفصیل نظر بر خط و خال تو کنم
طالعی چون عرض شرم تمنا دارم
که به صد چشم تماشای جمال تو کنم
بحر و کان در نظرت چشم ترست و لب خشک
به چه سرمایه تمنای وصال تو کنم؟
چون شوم از تو برومند، که در عالم آب
شرم نگذاشت لبی تر ز زلال تو کنم
نیم جانی که مرا هست کمین بخشش توست
چون من ای جان جهان بخل به مال تو کنم؟
نه ز اندیشه جان است، ز بی برگیهاست
اگر اندیشه ای از برق جلال تو کنم
ز نگه غبغب سیمین تو می گردد آب
چون به انگشت اشارت به هلال تو کنم؟
گل رخسار تو داغ از نگه گرم شود
لاله را چون طرف چهره آل تو کنم؟
از لطافت گل رخسار ترا نیست مثال
تا چو آیینه قناعت به مثال تو کنم
من که چشم تر من شبنم گلزار تو بود
چون تسلی دل خود را به خیال تو کنم؟
نشد از وصل دل تنگ تو صائب خرم
به چه تدبیر دگر رفع ملال تو کنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من که از شرم گذارم چو خیال تو کنم
چه خیال است تمنای وصال تو کنم؟
هوش مصنوعی: وقتی به تو فکر میکنم، از شدت شرم نمیتوانم حتی به تصور وصالت گوش کنم. این خواستهی وصال تو برایم چقدر دشوار و غیرممکن است!
نیست چون حوصله یک نگه دور مرا
به ازین نیست قناعت به خیال تو کنم
هوش مصنوعی: گاه حوصلهام دیگر تاب نگاه کردن به دور دستها را ندارد، از این رو بهتر است به خیال تو قانع شوم و در دنیای خیالی تو زندگی کنم.
برگ بارست به نورسته نهالی که تراست
چون من اندیشه پیوند نهال تو کنم؟
هوش مصنوعی: چشمانداز روشنی به درخت جوانی مینگرد که تو را به یاد میآورد؛ آیا من نمیتوانم به فکر پیوند زدن این درخت تو باشم؟
چون به رخسار تو بی پرده توانم دیدن؟
من که می سوزم اگر یاد جمال تو کنم
هوش مصنوعی: چطور میتوانم بدون حجاب به چهرهات نگاه کنم؟ من که تنها با یادآوری زیباییات میسوزم.
سایه را نافه صفت دور ز خود می سازد
نظر از دور چسان من به غزال تو کنم؟
هوش مصنوعی: سایه به خاطر نوع خاصی از جذابیتش، از خود دور میشود. حال آیا من میتوانم با فاصله به زیبایی تو نگاه کنم و تو را مانند غزالی در نظر بگیرم؟
نیست محتاج به گلگونه عذاری که تراست
خون خود را به چه امید حلال تو کنم؟
هوش مصنوعی: من برای عشق تو نیازی به زیباییهای ظاهری ندارم، اما میخواهم بدانم که به چه دلیلی خون خود را برای تو فدای کنم؟
از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
که به تفصیل نظر بر خط و خال تو کنم
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم عمری طولانی داشته باشم تا بتوانم به زیباییهای چهرهات با دقت نگاه کنم و از جزئیات آن لذت ببرم.
طالعی چون عرض شرم تمنا دارم
که به صد چشم تماشای جمال تو کنم
هوش مصنوعی: من سرنوشتی دارم که مانند شرم به من میآید و آرزو میکنم که با صد دیدگاه، زیبایی تو را تماشا کنم.
بحر و کان در نظرت چشم ترست و لب خشک
به چه سرمایه تمنای وصال تو کنم؟
هوش مصنوعی: در برابر دنیای وسیع و پر از احساسات، چشمی پر از اشک و لبهایی خشک دارم. با چه دارایی میتوانم آرزوی دیدن تو را داشته باشم؟
چون شوم از تو برومند، که در عالم آب
شرم نگذاشت لبی تر ز زلال تو کنم
هوش مصنوعی: زمانی که از تو دور شوم، به گونهای میبینم که در این دنیا هیچ آب و شرمی نمیتواند لبهای من را تر کند، جز زلال وجود تو.
نیم جانی که مرا هست کمین بخشش توست
چون من ای جان جهان بخل به مال تو کنم؟
هوش مصنوعی: نیم جانی که دارم، در انتظار بخشش توست. بنابراین، چگونه ممکن است که من، ای جان جهان، از بخشش تو دریغ ورزم و بخیل باشم؟
نه ز اندیشه جان است، ز بی برگیهاست
اگر اندیشه ای از برق جلال تو کنم
هوش مصنوعی: این شعر بیان میکند که اگر من به تجلی و شکوه تو فکر کنم، این تفکر ناشی از قدرت و عظمت تو است نه از قدرت تفکر خودم. در واقع، انسان به تنهایی نمیتواند به چنین اندیشههایی دست یابد و این زیبایی و جلال توست که موجب این اندیشه میشود.
ز نگه غبغب سیمین تو می گردد آب
چون به انگشت اشارت به هلال تو کنم؟
هوش مصنوعی: چهره نازنین تو چنان زیبایی دارد که حتی نگاه کردن به آن باعث میشود آب از چهرهام بریزد، هنگامی که با اشاره به ماه چهرهات، جلب توجه میکنم.
گل رخسار تو داغ از نگه گرم شود
لاله را چون طرف چهره آل تو کنم؟
هوش مصنوعی: با نگاه گرم و محبتآمیز تو، چهره زیبای تو مانند گل، داغ و سرشار از احساس میشود. من چگونه میتوانم لاله را به رنگ چهره تو درآورم؟
از لطافت گل رخسار ترا نیست مثال
تا چو آیینه قناعت به مثال تو کنم
هوش مصنوعی: از لطافت و زیبایی پوست صورت تو هیچ چیز دیگری شبیه نیست، بنابراین میخواهم قناعت را به زیبایی تو تشبیه کنم.
من که چشم تر من شبنم گلزار تو بود
چون تسلی دل خود را به خیال تو کنم؟
هوش مصنوعی: من که چشمانم پر از اشک است و مانند شبنم روی گلهایم، چگونه میتوانم دل خود را با خیال تو آرام کنم؟
نشد از وصل دل تنگ تو صائب خرم
به چه تدبیر دگر رفع ملال تو کنم
هوش مصنوعی: من نتوانستم از وصال تو، دل تنگ و ناراحت را شاداب کنم. اکنون به چه تدبیری میتوانم اندوه تو را برطرف کنم؟
حاشیه ها
1395/08/29 05:10
یاسین
از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
که به تفصیل نظر بر خط و خال تو کنم