غزل شمارهٔ ۵۶۴۹
حال خود چون به تو ای غنچه دهن عرض کنم؟
به زبانی که ندارم چه سخن عرض کنم؟
چون بغیر از تو سخن را نبود دادرسی
سخن خود به که از اهل سخن عرض کنم؟
درد خود را زمسیحا نتوان داشت نهان
سرتویی، درد سر خود به که من عرض کنم؟
سخن بوسه که جنگ است گل پیشرسش
به چه امید من ای غنچه دهن عرض کنم؟
آرزویی که گره در دل گستاخ من است
ادب این است که با تیغ و کفن عرض کنم
مومیایی ز دل سنگ برون می آید
شکوه خود به که ای عهدشکن عرض کنم؟
محرم راز چو در دایره امکان نیست
رخصتم ده که به آن چاه ذقن عرض کنم
گر به طومار شکایت نتوانی پرداخت
آنقدر باش که من یک دو سخن عرض کنم
گل نفس سوخته از شاخ برآید صائب
گر تهیدستی خود را به چمن عرض کنم
غزل شمارهٔ ۵۶۴۸: چه شکایت ز تو ای خانه برانداز کنمغزل شمارهٔ ۵۶۵۰: گوشه ای کو که دل از فکر سفر جمع کنم؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حال خود چون به تو ای غنچه دهن عرض کنم؟
به زبانی که ندارم چه سخن عرض کنم؟
هوش مصنوعی: حال من چگونه است که بتوانم آن را به تو بگویم؟ با زبانی که ندارم، چگونه میتوانم حرفی بزنم؟
چون بغیر از تو سخن را نبود دادرسی
سخن خود به که از اهل سخن عرض کنم؟
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ کس غیر از تو نمیتواند به سخن من رسیدگی کند، پس بهتر است که سخن خود را به کسی بگویم که اهل سخن است؟
درد خود را زمسیحا نتوان داشت نهان
سرتویی، درد سر خود به که من عرض کنم؟
هوش مصنوعی: من نمیتوانم درد خود را به کسی که درمانگر است، پنهان کنم. حالا که نمیتوانم مشکل اصلیام را با تو در میان بگذارم، بهتر است درد سر و ناراحتیام را برای خودم نگهدارم.
سخن بوسه که جنگ است گل پیشرسش
به چه امید من ای غنچه دهن عرض کنم؟
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن کشمکشها و احساسات پیچیدهای است که در عشق وجود دارد. شاعر از بوسه به عنوان یک عمل ظاهراً دلپذیر یاد میکند که در واقع ممکن است با مشکلات و جدالهایی همراه باشد. او از غنچه (نماد عشق) میخواهد تا در برابر این مشکلات و چالشها، امیدوار و مقاوم باشد. در نهایت، شاعر به ظاهر سادگی محاوره و تبادل احساسات اشاره میکند و از غنچه میخواهد که به شکلی پذیرا و صادقانه در مورد احساساتش صحبت کند.
آرزویی که گره در دل گستاخ من است
ادب این است که با تیغ و کفن عرض کنم
هوش مصنوعی: آرزوهایی که در دل جسور من نشسته است، نشاندهنده این است که با شجاعت و صداقت این خواستهها را بیان کنم، مانند اینکه با تیغ و کفن به پیش بروم.
مومیایی ز دل سنگ برون می آید
شکوه خود به که ای عهدشکن عرض کنم؟
هوش مصنوعی: دل سنگی من به زودی از درونش مومیاییای خواهد بیرون آمد. اما چه کسی را باید از درد و شکایت خود آگاه کنم که این شخص، پیمان خود را شکسته است؟
محرم راز چو در دایره امکان نیست
رخصتم ده که به آن چاه ذقن عرض کنم
هوش مصنوعی: چون کسی که میتواند رازها را درک کند، در دایرهی امکان وجود ندارد، اجازه بدهید تا خود را در چاه عمیق مشکلات بیان کنم.
گر به طومار شکایت نتوانی پرداخت
آنقدر باش که من یک دو سخن عرض کنم
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی شکایت خود را به خوبی بیان کنی، حداقل به اندازهای باش که من بتوانم چند کلمه از درد و دل خود را بگویم.
گل نفس سوخته از شاخ برآید صائب
گر تهیدستی خود را به چمن عرض کنم
هوش مصنوعی: اگرچه من در سختی و ناداری هستم، اما مانند گلی که از شاخ درخت میروید، میتوانم با شادی و زیبا بودن خود را به دنیا نشان دهم.