گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۴

هست چون تاک پر از باده رگ و ریشه ما
پیش خم گردن خود کج نکند شیشه ما
عالم از جلوه معنی است خیابان بهشت
که نسیم سحر او بود اندیشه ما
قبضه خاک کجا دامن ما را گیرد؟
گردبادیم که در رقص بود ریشه ما
دهن تیشه فرهاد به خون شیرین شد
به چه امید کند کار، هنرپیشه ما؟
خوش بود در قدم صافدلان جان دادن
کاش در پای خم می شکند شیشه ما
بیستون تیغ به گردن کند استقبالش
چین جوهر چو به ابرو فکند تیشه ما
تن ما از الف زخم، نیستان شده است
دل ما شیر و تن زخمی ما بیشه ما
(دانه سوخته از برق نمی اندیشد
غم عالم چه کند با دل غم پیشه ما؟)
(لاله ما به جگر داغ پلنگان دارد
پنجه در پنجه شیران فکند ریشه ما)
سر مردانه خم باد سلامت صائب
محتسب کیست که بر سنگ زند شیشه ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هست چون تاک پر از باده رگ و ریشه ما
پیش خم گردن خود کج نکند شیشه ما
هوش مصنوعی: وجود ما مانند تاکی است که پر از عطر و طعم باده است و در برابر خم شدن گردن خود، شیشه‌ی ما را کج نمی‌کند.
عالم از جلوه معنی است خیابان بهشت
که نسیم سحر او بود اندیشه ما
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی از رابطه بین عالم و معانی عمیق زندگی صحبت می‌کند. بهشت به عنوان نمادی از زیبایی و آرامش معرفی شده و نسیم صبحگاهی نماد از انگیزه و الهام برای تفکر و اندیشه است. به طور کلی، شاعر به تأثیرات مثبتی که زیبایی‌های عالم و طبیعت بر تفکر انسانی دارند، اشاره می‌کند و از این طریق ارتباط عمیق‌تری بین موجودات و مفاهیم معنوی برقرار می‌سازد.
قبضه خاک کجا دامن ما را گیرد؟
گردبادیم که در رقص بود ریشه ما
هوش مصنوعی: ما مانند گردبادی هستیم که در حال رقص و حرکت است و به زمین و خاک وابسته نیستیم. بنابراین، خاک نمی‌تواند ما را به خود بپیچد یا محدود کند.
دهن تیشه فرهاد به خون شیرین شد
به چه امید کند کار، هنرپیشه ما؟
هوش مصنوعی: دستان فرهاد به خاطر عشق شیرین به خون آغشته شد. او به چه امیدی باید به تلاش و هنرپردازی ادامه دهد؟
خوش بود در قدم صافدلان جان دادن
کاش در پای خم می شکند شیشه ما
هوش مصنوعی: زیباست که انسان با دل‌های پاک و صاف جان خود را فدای عشق کند. ای کاش مانند شیشه‌ای که در پای باده خم می‌شکند، من نیز بتوانم جان خود را تقدیم کنم.
بیستون تیغ به گردن کند استقبالش
چین جوهر چو به ابرو فکند تیشه ما
هوش مصنوعی: در بیستون، کوه بلندی است که تیغی مانند بر گردن خود دارد و به استقبال او آمده است. زیبایی او همچون جواهری است که وقتی به ابرو می‌اندازند، مانند تیشه‌ای عمل می‌کند.
تن ما از الف زخم، نیستان شده است
دل ما شیر و تن زخمی ما بیشه ما
هوش مصنوعی: بدن ما پر از زخم‌ها و دردهاست، اما دل‌مان مانند شیر قوی است و این زخم‌ها و دردها به ما قدرت می‌بخشند و زندگی‌امان را به جنگلی سرسبز و پر از انرژی تبدیل کرده‌اند.
(دانه سوخته از برق نمی اندیشد
غم عالم چه کند با دل غم پیشه ما؟)
هوش مصنوعی: دانه‌ای که سوخته است، به خاطر درخشش برق، نمی‌تواند به نگرانی‌ها و غم‌های جهان فکر کند. حالا با دل غمگین ما چه کار می‌تواند بکند؟
(لاله ما به جگر داغ پلنگان دارد
پنجه در پنجه شیران فکند ریشه ما)
هوش مصنوعی: لاله‌ای که نشان از زیبایی و طراوت دارد، با درد و رنجی که از پلنگ‌ها به دوش می‌کشد، قدرت و استقامت خود را نشان می‌دهد و به رغم تمام چالش‌ها و سختی‌ها، در برابر شیران ایستادگی می‌کند و ریشه‌اش در این زمین استوار است.
سر مردانه خم باد سلامت صائب
محتسب کیست که بر سنگ زند شیشه ما
هوش مصنوعی: مردانه به سلامت ایستاده است، صائب محتسب کیست که بر سنگ بزند و شیشه ما را بشکند؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۶۴ به خوانش عندلیب