غزل شمارهٔ ۵۶۵
آب حیوان زند آب در میخانه ما
می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی
گل ابری شود از گریه مستانه ما
در دل ما نبود منزلتی دنیا را
گنج افتاده ز طاق دل ویرانه ما
دانه سوخته خال، پر و بال رساند
بر لب کشت همان خال بود دانه ما
چند از دور کسی دست بر آتش دارد؟
رشته فرسود ادب شد پر پروانه ما
صائب از بس که پریشانی خاطر جمع است
جغد وحشت کند از سایه ویرانه ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آب حیوان زند آب در میخانه ما
می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
هوش مصنوعی: آب حیاتی که به زندگی جانداران میبخشد، در میخانه ما جاری است و زندهتر از همه نوشیدنیهاست. خضر، که نماد زندگی و جاودانگی است، به خاطر داشتن حسرت از پیمانه ما، لبهاش را به نشانه حسرت میخورد.
از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی
گل ابری شود از گریه مستانه ما
هوش مصنوعی: اگر ساقی از سر شیشه سرنگونی پنبهای بردارد، این باعث میشود که گل ابری شود، و این به خاطر اشکهایی است که به خاطر شادی و مستی ما ریخته میشود.
در دل ما نبود منزلتی دنیا را
گنج افتاده ز طاق دل ویرانه ما
هوش مصنوعی: در دل ما جایی برای دنیا وجود ندارد؛ در واقع، ثروت و چیزهای با ارزش در دل ویرانهی ما به حالتی پنهان و متروک افتاده است.
دانه سوخته خال، پر و بال رساند
بر لب کشت همان خال بود دانه ما
هوش مصنوعی: دانهای که سوخته است، نشانهای از تلاش و کوشش را به همراه دارد. این دانه، در نهایت به محصولی تبدیل میشود که به آن خال اشاره شده است. در واقع، همان خالی که در ابتدا وجود داشته، حالا به دانهای تبدیل شده که به بار نشسته و به زمین کشت رسیده است. این تصویر به مفهوم از بین رفتن برخی چیزها برای به ثمر نشستن و به بار آمدن چیزهای جدید اشاره دارد.
چند از دور کسی دست بر آتش دارد؟
رشته فرسود ادب شد پر پروانه ما
هوش مصنوعی: چند نفر از دور میتوانند با دقت و مهارت به آتش نزدیک شوند؟ این نشان میدهد که ما به خاطر تجربه و شایستگی، در صحنه زندگی، خود را از دیگران متمایز کردهایم.
صائب از بس که پریشانی خاطر جمع است
جغد وحشت کند از سایه ویرانه ما
هوش مصنوعی: صائب به دلیل مشکلات و پریشانیهای ذهنیاش، چنان حالتی دارد که حتی جغد، که معمولاً نشانهی وحشت و تاریکی است، از سایههای خرابه و ویرانی او ترسیده و فرار میکند.

صائب