گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۳۸

من که از داغ جنون ساغر سرشار کشم
خاک بر فرقم اگر منت دستار کشم
روی در دامن صحرای جنون می آرم
چند بنشینم و خط بر رخ دیوار کشم؟
مردمی مردمک چشم جهان بین من است
پرده دیده خود در قدم خار کشم
چشمم از نیش مکافات ز بس ترسیده است
زهره ام نیست که ناخن به رگ تار کشم
کاوش سینه ز صد کار برآورد مرا
دست خود بوسم اگر دست ازین کار کشم
از قماش سخنم صبح بناگوش ترست
با چنین جنس چرا ناز خریدار کشم؟
من که از خرقه ناموس برون آمده ام
چون سر دار چرا منت دستار کشم؟
به تغافل جگر خصم زبون می سوزم
نیستم برق که خنجر به رخ خار کشم
نیست در روی زمین گوشه امنی صائب
رخت ازین لجه پر خون به سردار کشم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من که از داغ جنون ساغر سرشار کشم
خاک بر فرقم اگر منت دستار کشم
هوش مصنوعی: من از شدت عشق و جنون، دلگرمی خود را به دنیای درونم می‌ریزم و اگر بخواهم خودم را تحقیر کنم، بر سرم خاک می‌ریزم.
روی در دامن صحرای جنون می آرم
چند بنشینم و خط بر رخ دیوار کشم؟
هوش مصنوعی: در دل صحرا و دور از هر چیزی، به آرامی نشسته‌ام تا با خیال و احساساتم خط‌هایی بر دیوار بکشیم.
مردمی مردمک چشم جهان بین من است
پرده دیده خود در قدم خار کشم
هوش مصنوعی: مردم به عنوان نماد بینایی و آگاهی در جهان من هستند، و من برای تجربه کردن این دید، حجاب و موانع را از پیش پای خود برمی‌دارم.
چشمم از نیش مکافات ز بس ترسیده است
زهره ام نیست که ناخن به رگ تار کشم
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر عواقب بدی که تجربه کرده‌ام، بسیار ترسیده و دیگر جرأت ندارم که به خودم آسیب بزنم.
کاوش سینه ز صد کار برآورد مرا
دست خود بوسم اگر دست ازین کار کشم
هوش مصنوعی: در دل خود در جستجوی حقیقت و تجربه‌های زیادی هستم؛ اگرچه سختی‌ها و مشغله‌ها برایم بسیار است، اما حاضر نیستم از این تلاش و کوشش دست بردارم.
از قماش سخنم صبح بناگوش ترست
با چنین جنس چرا ناز خریدار کشم؟
هوش مصنوعی: سخن من به مانند صبح، شفاف و روشنی‌بخش است. با این کیفیت چرا باید برای جلب توجه دیگران زحمت بکشم؟
من که از خرقه ناموس برون آمده ام
چون سر دار چرا منت دستار کشم؟
هوش مصنوعی: من که از قید و بندهای ظاهری و اجتماعی رها شده‌ام، چرا باید به چیزی که دیگر به آن احتیاج ندارم، اهمیت دهم؟
به تغافل جگر خصم زبون می سوزم
نیستم برق که خنجر به رخ خار کشم
هوش مصنوعی: من با بی‌توجهی بر درد و رنج دشمن ضعیف خود می‌افزایم، اما مانند برقی نیستم که با یک خنجر به راحتی به دشمن ضربه بزنم.
نیست در روی زمین گوشه امنی صائب
رخت ازین لجه پر خون به سردار کشم
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ نقطه‌ای برای پناه‌بردن وجود ندارد، صائب، من این کشتی پر از خون را به سوی سردار می‌برم.

حاشیه ها

1395/03/29 20:05
محسن شفیعی

در بیت اول ردیف(کشم)به غلط باشم نوشته شده است
لطفا تصحیح کنید