غزل شمارهٔ ۵۶۳۳
چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟
در سر افتاده چو خورشید هوای سفرم
پیه گرگ است که بر پیرهنم مالیدند
دست چربی که کشیدند عزیزان بر سرم
عیش موری ز ترشرویی من تلخ نشد
نی به ناخن ز چه کردند عبث چون شکرم؟
جگر سنگ به نومیدی من می سوزد
آب حیوانم و از ریگ روان تشنه ترم
سپر تیر حوادث سپر انداختن است
آه اگر صبر نمی داد به دست این سپرم
بس که بی مهری ایام گزیده است مرا
شش جهت خانه زنبور بود در نظرم
سنگ و آهن شده در سوختنم دشمن و دوست
گرچه با دشمن و با دشمن و با دوست چو شیر و شکرم
من که در حسرت پرواز به خاک افتادم
عجبی نیست پر تیر شود بال و پرم
مپسند ای فلک سفله که در صلب صدف
مهره گل شود از گرد کسادی گهرم
تا سر از حلقه بیدارلان برزده ام
خون مرده است سواد دو جهان در نظرم
صائب از کشمکش دهر چنان دلگیرم
که نفس ناخن الماس بود بر جگرم
غزل شمارهٔ ۵۶۳۲: کرده ام نذر که از دست سبو نگذارمغزل شمارهٔ ۵۶۳۴: چند خود را زخیال تو به خواب اندازم ؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟
در سر افتاده چو خورشید هوای سفرم
هوش مصنوعی: چند روزی در وطن و در دل خاک بودم، اما حالا مثل خورشید که در آسمان افتاده، به سفر و دوری از وطن فکر میکنم.
پیه گرگ است که بر پیرهنم مالیدند
دست چربی که کشیدند عزیزان بر سرم
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که به من آسیبهایی وارد شده که به خاطر رفتار برخی از عزیزانم است. این آسیبها مشابه به نشانههایی از گرگ و چربی هستند که بر روی من باقی مانده و نشاندهندهی ناپسندی است که از طرف آن عزیزان در زندگیام تجربه کردهام.
عیش موری ز ترشرویی من تلخ نشد
نی به ناخن ز چه کردند عبث چون شکرم؟
هوش مصنوعی: زندگی موری به خاطر زشتی من تلخ نشده است؛ نه اینکه به خاطر ناخنها یا بیهودهکاریهایی که انجام دادند، چون من مثل شکر هستم.
جگر سنگ به نومیدی من می سوزد
آب حیوانم و از ریگ روان تشنه ترم
هوش مصنوعی: دل سنگیام به خاطر ناامیدیام میسوزد، و من مانند آب حیوان تشنهام و از ریگ روان نیز بیشتر تشنهام.
سپر تیر حوادث سپر انداختن است
آه اگر صبر نمی داد به دست این سپرم
هوش مصنوعی: نیاز به آرامش و صبر در برابر مشکلات و چالشهای زندگی را به تصویر میکشد. اگر نبود صبر، در برابر دشواریها و حوادث، انسان قدرت مقاومت نداشت و ممکن بود به راحتی شکست بخورد. در واقع، صبر به عنوان یک وسیله دفاعی در برابر مصائب و سختیها عمل میکند.
بس که بی مهری ایام گزیده است مرا
شش جهت خانه زنبور بود در نظرم
هوش مصنوعی: به خاطر بیوفایی و سختیهایی که روزگار برایم به ارمغان آورده، تمام جهات زندگیام به خوابگاه زنبورها میماند.
سنگ و آهن شده در سوختنم دشمن و دوست
گرچه با دشمن و با دشمن و با دوست چو شیر و شکرم
هوش مصنوعی: در آتش سوزاندم، سنگ و آهن به دشمن و دوست تبدیل شدهاند. با این حال، من با دشمن و دوست مانند شیر و شکر رفتار میکنم.
من که در حسرت پرواز به خاک افتادم
عجبی نیست پر تیر شود بال و پرم
هوش مصنوعی: من که آرزوی پرواز دارم و به زمین افتادهام، جای تعجب نیست که بال و پرم تیره و تار شود.
مپسند ای فلک سفله که در صلب صدف
مهره گل شود از گرد کسادی گهرم
هوش مصنوعی: ای آسمان پست، خوشحال نباش که من از دل خودم، مانند مروارید طلاسازی شده از تنهایی و کسادی، میتوانم بر خلاف اوضاع سخت، نور و ارزش بیابم.
تا سر از حلقه بیدارلان برزده ام
خون مرده است سواد دو جهان در نظرم
هوش مصنوعی: وقتی از جمع بیداردلان خارج شدهام، حس میکنم که دیگر هیچ چیز زندهای در این جهان وجود ندارد و همه چیز به نظرم مرده و بیفایده است.
صائب از کشمکش دهر چنان دلگیرم
که نفس ناخن الماس بود بر جگرم
هوش مصنوعی: من از درگیریها و مشکلات زندگی به شدت ناراحتم، به گونهای که احساس میکنم وجودم زیر فشار سنگینی قرار دارد و درد مثل ناخن الماس بر روح و جانم میخورد.
حاشیه ها
1393/10/28 16:12
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com
بیت هفتم کلمات تکرار شدن