غزل شمارهٔ ۵۶۳۰
جگری سوخته چون لاله ایمن دارم
چون نسوزم، که سر داغ به دامن دارم
غوطه در زنگ زد از سیر چمن آینه ام
چشم امید به خاکستر گلخن دارم
من که هر آبله ام مرکز سرگردانی است
به که چون غنچه گل، پای به دامن دارم
تشنه چشمه خورشید بود شبنم من
چشم ازین خانه دربسته به روزن دارم
لاغری صید زبون از زره داودی است
چشم بد دور ازین جامه که برتن دارم
صائب از شعله آواز که چشمش مرساد
منت گرمی هنگامه به گلشن دارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جگری سوخته چون لاله ایمن دارم
چون نسوزم، که سر داغ به دامن دارم
هوش مصنوعی: دل سوختهام مانند گلی که در آتش نمیسوزد، زیرا که از درد و غم خود به شدت رنج میبرم.
غوطه در زنگ زد از سیر چمن آینه ام
چشم امید به خاکستر گلخن دارم
هوش مصنوعی: در چمن زار غرق در زنگار هستم و امیدم به خاکستر کوره است.
من که هر آبله ام مرکز سرگردانی است
به که چون غنچه گل، پای به دامن دارم
هوش مصنوعی: من که هر نقطه ضعفم نشانهای از سردرگمی و بیهدفی من است، بهتر است که مانند غنچهی گل، خودم را در آغوش طبیعت رها کنم و به زندگی ادامه دهم.
تشنه چشمه خورشید بود شبنم من
چشم ازین خانه دربسته به روزن دارم
هوش مصنوعی: من همچون شبنم، که به دنبال چشمه نور خورشید است، در این خانه تاریک و بسته به روزن نگاه میکنم و امید دارم که روزی نور به سراغم بیاید.
لاغری صید زبون از زره داودی است
چشم بد دور ازین جامه که برتن دارم
هوش مصنوعی: من با چشمان زیبا و بینقص مانند لاغری که شکار میشود، به دور از بدیها و چشمزخمها هستم. این لباسی که به تن دارم، همچون زرهای از داوود مرا حفاظت میکند.
صائب از شعله آواز که چشمش مرساد
منت گرمی هنگامه به گلشن دارم
هوش مصنوعی: صائب میگوید: از صدای دلنشینی که به گوش میرسد، متوجه شدم که منتظر کسی هستم. در این میان، شور و شوقی در دل دارم که همانند بهار در گلستان است.