غزل شمارهٔ ۵۶۲۹
از دل سوخته اخگر به گریبان دارم
سینه ای گرمتر از خاک شهیدان دارم
ساده از نقش تمناست دل خرسندم
عالمی امن تر از دیده حیران دارم
به تهیدستی من خنده زند موج سراب
دامن بحر به کف گرچه چو مرجان دارم
قسمت زنگی از آیینه روشن نشود
انفعالی که من از صاف ضمیران دارم
هر که محروم شد تا از نان جوین می داند
که چون خون در جگر از نعمت الوان دارم
خرقه پوشیدن من نیست ز بیدار دلی
پای خوابیده نهان در ته دامان دارم
بوی خون شفق از خنده من می آید
گرچه چون صبح به ظاهر لب خندان دارم
چون تو از پشت ورق روی ورق می خوانی
حال خود از تو چه پوشیده و پنهان دارم؟
گرچه چون شانه ز من باز شودهر گرهی
سری آشفته تر از زلف پریشان دارم
می کند شهپر پرواز قفس را صائب
خار خاری که من از شوق گلستان دارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از دل سوخته اخگر به گریبان دارم
سینه ای گرمتر از خاک شهیدان دارم
هوش مصنوعی: دل من همچون ذغالی سوزان است و در گریبانم آفتابی وجود دارد که از دل پاک شهیدان داغتر و پرحرارتتر است.
ساده از نقش تمناست دل خرسندم
عالمی امن تر از دیده حیران دارم
هوش مصنوعی: دل من به سادگی خواستهها خوشحال است و من دنیایی دارم که بسیار امنتر از نگاه حیران است.
به تهیدستی من خنده زند موج سراب
دامن بحر به کف گرچه چو مرجان دارم
هوش مصنوعی: موج سراب با تمسخر به بیچارگی من میخندد، در حالی که من دریا را در دستانم دارم، هرچند که چون مرجان هم چیزی در اختیار ندارم.
قسمت زنگی از آیینه روشن نشود
انفعالی که من از صاف ضمیران دارم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم این بیت را به فارسی ساده بیان کنیم، میتوان گفت: "به اندازهای که من از روح صاف و صاف ضمیران تاثیر میگیرم، آن تأثیر در آینه زنگ زده و تیره نمیتواند منعکس شود." این جمله به نوعی ابراز میکند که تأثیرات عمیق و مثبت درونی نیاز به محیطی روشن و شفاف برای بازتاب دارند.
هر که محروم شد تا از نان جوین می داند
که چون خون در جگر از نعمت الوان دارم
هوش مصنوعی: هرکسی که از نعمتهای زندگی محروم شده باشد، میداند که این وضعیت چقدر دردناک و سخت است. او مانند کسی است که در دلش احساس عمیق کمبود و اندوه دارد، در حالی که من از نعمتهای گوناگون و رنگارنگ بهرهمند هستم.
خرقه پوشیدن من نیست ز بیدار دلی
پای خوابیده نهان در ته دامان دارم
هوش مصنوعی: من لباس روحانی به تن نمیکنم چون بیدار دلی دارم که در پس ظواهر دنیا در خواب است و در عمق وجودم احساس میشود.
بوی خون شفق از خنده من می آید
گرچه چون صبح به ظاهر لب خندان دارم
هوش مصنوعی: وقتی میخندم، بویی شبیه خون در افق غروب حس میشود، حتی اگر به نظر بیاید که من مانند صبح لبخند بر لب دارم.
چون تو از پشت ورق روی ورق می خوانی
حال خود از تو چه پوشیده و پنهان دارم؟
هوش مصنوعی: وقتی تو از ورای کلمات و نوشتهها به زندگی من نگاه میکنی، دیگر چه چیزی از من میتواند پنهان بماند؟
گرچه چون شانه ز من باز شودهر گرهی
سری آشفته تر از زلف پریشان دارم
هوش مصنوعی: هرچند وقتی که از من دور میشوی، برابری با شانهای دارم که هر گرهاش به نوعی به بینظمی موهای پریشان شبیه است.
می کند شهپر پرواز قفس را صائب
خار خاری که من از شوق گلستان دارم
هوش مصنوعی: پرواز قفس را به خاطر شوقی که به گلستان دارم، با پروانهای که در دلم وجود دارد، ممکن میسازم.