گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۲۸

چند از ساده دلی زخم هوس بردارم؟
به که این آینه از پیش نفس بردارم
من که چون برگ خزان بال و پرم ریخته است
به چه امید دل از کنج قفس بردارم؟
آفت حرص ز شمشیر دو دم بیشترست
چون دو دست از سر خود همچو مگس بردارم؟
گل به دشمن نزنند اهل مروت، ورنه
من نه آنم که زبونی ز عسس بردارم
راه خوابیده ز بیدار دلان می‌گردد
دست اگر از دهن خود چو جرس بردارم
عشق خواهد ز هوس کرد سبک‌بار مرا
از ره سیل چه افتاده که خس بردارم؟
آنقدر مهلت از ایام توقع دارم
که از آیینه دل زنگ هوس بردارم
زان بود بستر و بالین من از گل چو نسیم
که خس و خار ز راه همه کس بردارم
در شبستان جهان روشن از آنم چون صبح
که غبار از دل عالم به نفس بردارم
بلبلی نیست درین باغ ز من قانع‌تر
فیض آغوش گل از چاک قفس بردارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند از ساده دلی زخم هوس بردارم؟
به که این آینه از پیش نفس بردارم
هوش مصنوعی: چقدر باید از بی‌گناهی و سادگی خود آسیب ببینم؟ بهتر است که قبل از این که نفس خود را ببینم، از این آینه دور شوم.
من که چون برگ خزان بال و پرم ریخته است
به چه امید دل از کنج قفس بردارم؟
هوش مصنوعی: من همچون برگ‌های پاییزی که دیگر پر و بالی ندارند، ناامیدم و نمی‌دانم با چه امیدی می‌توانم از این قفس رهایی یابم.
آفت حرص ز شمشیر دو دم بیشترست
چون دو دست از سر خود همچو مگس بردارم؟
هوش مصنوعی: آفت طمع و حرص از تیغ دو لبه خطرناک‌تر است. چطور می‌توانم دو دست خود را مثل مگس از سرم جدا کنم؟
گل به دشمن نزنند اهل مروت، ورنه
من نه آنم که زبونی ز عسس بردارم
هوش مصنوعی: اهل مروت به دشمنان خود آسیب نمی‌زنند، اما من کسی نیستم که در برابر ظلم و بی‌عدالتی سکوت کنم و از ترس، قدرت عهده‌دارانه‌ای را بپذیرم.
راه خوابیده ز بیدار دلان می‌گردد
دست اگر از دهن خود چو جرس بردارم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به زبانی ساده بگویم، این بیت به نوعی بیان می‌کند که مسیر زندگی، با افرادی که بیدار و هوشیار هستند، شکل می‌گیرد. و اگر من بتوانم از حرف‌هایی که در دلم دارم، به خوبی استفاده کنم، می‌توانم در این مسیر حرکت کنم، انگار که جرس (زنگ) را برداشته‌ام و راه را برای دیگران باز می‌کنم.
عشق خواهد ز هوس کرد سبک‌بار مرا
از ره سیل چه افتاده که خس بردارم؟
هوش مصنوعی: عشق می‌خواهد که بدون بار سنگین هوس‌ها، آزاد باشم. از چه راهی می‌توانم عبور کنم تا از این آشفتگی رهایی یابم؟
آنقدر مهلت از ایام توقع دارم
که از آیینه دل زنگ هوس بردارم
هوش مصنوعی: من به قدری از روزگار انتظار دارم که بتوانم از دل خود داغ desires را پاک کنم.
زان بود بستر و بالین من از گل چو نسیم
که خس و خار ز راه همه کس بردارم
هوش مصنوعی: به همین خاطر، بستر و بالین من از گل است، مانند نسیمی که بتواند همه علف‌ها و خارها را از راه دیگران بردارد.
در شبستان جهان روشن از آنم چون صبح
که غبار از دل عالم به نفس بردارم
هوش مصنوعی: در دنیای پرنور، من مانند صبحی هستم که با دمیدن خود، غبار تکدر از دل عالم را برمی‌دارم.
بلبلی نیست درین باغ ز من قانع‌تر
فیض آغوش گل از چاک قفس بردارم
هوش مصنوعی: در این باغ هیچ بلبل دیگری مثل من راضی نیست که از آغوش گل لذت ببرم و چاک قفس را بگشایم.