غزل شمارهٔ ۵۶۰
هست پیوسته به دریای کرم گوهر ما
چه کند خشکی عالم به دماغ تر ما؟
علم لشکر ما از سر جان خاستن است
زهره کیست که گردد طرف لشکر ما؟
شمع یک مصرع برجسته ز مجموعه ماست
بال پروانه بود یک ورق از دفتر ما
دانه سوخته، از ابر نمی گردد سبز
چه خیال است که مسعود شود اختر ما؟
بس که در جستن آن سرو روان بال زدیم
نقش، چون گرد فرو ریخت ز بال و پر ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هست پیوسته به دریای کرم گوهر ما
چه کند خشکی عالم به دماغ تر ما؟
هوش مصنوعی: ما همیشه در دریای وسعت و بخشندگی هستیم. حالا اگر دنیای خشک و بیروحی وجود داشته باشد، چه تأثیری بر روح و جان ما خواهد گذاشت؟
علم لشکر ما از سر جان خاستن است
زهره کیست که گردد طرف لشکر ما؟
هوش مصنوعی: دانش و علم مانند نیرویی قدرتمند برای ماست که با تمام وجود به دست آمده است. چه کسی جرأت دارد که در برابر این قدرت قرار بگیرد؟
شمع یک مصرع برجسته ز مجموعه ماست
بال پروانه بود یک ورق از دفتر ما
هوش مصنوعی: شمعی که در این شعر به آن اشاره شده، نماد روشنی و زیبایی است و نشاندهندهٔ ارزش و برجستگی یکی از ابیات در میان مجموعهٔ آثار شاعر است. همچنین، پروانه که به شمع نزدیک میشود، به عشق و شگفتی جان بخشی به هنر و ادبیات اشاره دارد. به طور کلی، این تصویر به ارتباط عمیق و خاص شاعر با شعر و هنر خود اشاره میکند.
دانه سوخته، از ابر نمی گردد سبز
چه خیال است که مسعود شود اختر ما؟
هوش مصنوعی: دانهای که از حرارت سوخته باشد، هرگز از باران تغییر حالت نخواهد داد و سبز نخواهد شد. چه باوری وجود دارد که مسعود (شخصی خاص) بتواند ستارهی ما شود؟
بس که در جستن آن سرو روان بال زدیم
نقش، چون گرد فرو ریخت ز بال و پر ما
هوش مصنوعی: ما آنقدر به دنبال آن سرو و قامت زیبا پرواز کردیم که نقشی که بر جا گذاشتیم، مانند گردی به زمین افتاد و از بین رفت.

صائب