غزل شمارهٔ ۵۵۹۶
گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان ترا جویم
نمی دانم ترا ای یار هر جایی کجا جویم
ز شوخی هر نفس در عالم دیگر کنی جولان
ترا با بی پرو بالی من حیران کجا جویم؟
ندارم همچنان یک جا قرار از بیقراریها
اگر چه در حقیقت حاضری هر جا ترا جویم
اگر چه از رگ گردن تویی نزدیکتر با من
ترا هر لحظه از جایی من سر در هوا جویم
ز محراب اجابت می شود مقبول طاعتها
نجویم گر ترا ای قبله عالم که را جویم؟
ز بیم شور چشمان افکنم تیری به تاریکی
اگر عمر ابد چون خضر از آب بقا جویم
شفا چون آیه رحمت شود از آسمان نازل
من مجنون علاج خویش از دارالشفا جویم
نمی سازد دو دل بسیاری آیینه عارف را
تویی منظور از آیینه رویان هر که را جویم
اثر از گرم رفتاران درین عالم نمی ماند
چه از پروانه در دریای آتش نقش پا جویم؟
کلید خانه زاد از پره دارد قفل دلتنگی
گشاد دل چرا چون غنچه از باد صبا جویم؟
سیه دل خون مردم را به جای آب می نوشد
دل خون گشتهی خود را چه از زلف دو تا جویم؟
اگر چه نور ایمان در فرنگستان نمی باشد
از آن چشم سیه دل من نگاه آشنا جویم
هما از سایه ام کسب سعادت می کند صائب
نه بی مغزم که دولت از پر و بال هما جویم
غزل شمارهٔ ۵۵۹۵: نشست از آسیای چرخ گرد شیب بر رویمغزل شمارهٔ ۵۵۹۷: به اشک از اطلس افلاک داغ شام می شویم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان ترا جویم
نمی دانم ترا ای یار هر جایی کجا جویم
هوش مصنوعی: گاهی به دل، گاهی به چشم، و گاهی از جانم، به دنبال تو میگردم. نمیدانم ای یار، کجا باید به دنبالت بگردم.
ز شوخی هر نفس در عالم دیگر کنی جولان
ترا با بی پرو بالی من حیران کجا جویم؟
هوش مصنوعی: از شوخی هر لحظهات در دنیای دیگری میچرخید، اما من با بیخیالی و نداشتن بال، نمیدانم کجا باید دنبالت بگردم.
ندارم همچنان یک جا قرار از بیقراریها
اگر چه در حقیقت حاضری هر جا ترا جویم
هوش مصنوعی: من هنوز در آرامش نیستم و از بیقراری رنج میبرم، حتی اگر در واقعیت هرجا که تو هستی، من هم در جستجوی تو هستم.
اگر چه از رگ گردن تویی نزدیکتر با من
ترا هر لحظه از جایی من سر در هوا جویم
هوش مصنوعی: هرچند که تو به من نزدیکتر از رگ گردن هستی، اما هر لحظه به دنبال تو در این عالم بیخبر و سرگردانم.
ز محراب اجابت می شود مقبول طاعتها
نجویم گر ترا ای قبله عالم که را جویم؟
هوش مصنوعی: از مکان مقدس دعا، عبادتها پذیرفته میشود. اگر تو، ای نقطه کعبه عالم، را نیابم، پس به دنبال چه کسی باید بگردم؟
ز بیم شور چشمان افکنم تیری به تاریکی
اگر عمر ابد چون خضر از آب بقا جویم
هوش مصنوعی: از ترس جنون چشمانم، تیر اندازی میکنم به سمت تاریکی؛ اگر بخواهم به اندازه عمر جاودانی، مانند خضر، به دنبال آب زندگی بگردم.
شفا چون آیه رحمت شود از آسمان نازل
من مجنون علاج خویش از دارالشفا جویم
هوش مصنوعی: زمانی که شفا به عنوان نشانهای از رحمت از آسمان نازل شود، من که مجنون عشق هستم، درمان خود را از مکانهای درمانی و داروخانهها نمیجویم.
نمی سازد دو دل بسیاری آیینه عارف را
تویی منظور از آیینه رویان هر که را جویم
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیان میکند که دلهای دوگانه و متعارض نمیتوانند به درستی و به طرز واقعی عارف را نشان دهند. در حقیقت، شاعر به دنبال حقیقتی است که در وجود افرادی که ویژگیهای معین دارند، وجود دارد. به عبارتی، او در جستجوی کسانی است که به زیبایی و حقیقت بیشتر نزدیک باشند و بتوانند او را درک کنند.
اثر از گرم رفتاران درین عالم نمی ماند
چه از پروانه در دریای آتش نقش پا جویم؟
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ نشانی از کسانی که با هیجان و گرم مزاجی رفتار میکنند، باقی نمیماند. مانند پروانهای که در آتش میسوزد و من در جستجوی رد پای آن در این دریای آتش هستم.
کلید خانه زاد از پره دارد قفل دلتنگی
گشاد دل چرا چون غنچه از باد صبا جویم؟
هوش مصنوعی: کلید خانه از پرندهای به دست آمده است و قفل این خانه، نشاندهنده دلتنگی من است. اما چرا باید دل من مانند غنچهای باشد که با نسیم صبحگاهی، زندگی تازهای را جستجو میکند؟
سیه دل خون مردم را به جای آب می نوشد
دل خون گشتهی خود را چه از زلف دو تا جویم؟
هوش مصنوعی: دل سیهکار و سرشار از غم، به جای آب، درد و رنج مردم را مینوشد. حالا چه فایده دارد که من به دنبال زلفهای دو تا باشم، در حالی که دل خودم پر از خونی است که باید تحمل کنم؟
اگر چه نور ایمان در فرنگستان نمی باشد
از آن چشم سیه دل من نگاه آشنا جویم
هوش مصنوعی: هرچند که در غرب خبری از نور ایمان نیست، اما من با قلبی تاریک و ناامید، همچنان به دنبال آشنایی و راستینی هستم.
هما از سایه ام کسب سعادت می کند صائب
نه بی مغزم که دولت از پر و بال هما جویم
هوش مصنوعی: پرندهای به نام هما از سایه من روزی میبرد و خوشبختی به دست میآورد؛ من که بیخود و بیفکر نیستم، چرا که من نیز توسعه و موفقیت را از بال و پر این پرنده میطلبم.
حاشیه ها
1393/10/28 15:12
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com
بیت یازدهم "چه از زلف"
بیت دوازدهم"من نگاه آشنا جویم"