غزل شمارهٔ ۵۵۹۵
نشست از آسیای چرخ گرد شیب بر رویم
سفیدی می کند راه فنا از هر سر مویم
از آن بیماری من می شود هر روز سنگین تر
که گیرد گوش خود با هر که درد خویش می گویم
بود در دیده حق بین من دیر و حرم یکسان
ندارد سنگ کم در پله بینش ترازویم
از آن ساغر که در آغازِ عشق ، از دستِ او خوردم
همان بیخود شوم هر گاه دست خویش می بویم
کلید از خانه دارد قفل وسواس و من از حیرت
گشادِ عقدهء دل را ، ز هر بیدرد می جویم
می گلگون چه سازد با دل پر خون من صائب؟
که من از ساده لوحی خون به خون پیوسته می شویم
غزل شمارهٔ ۵۵۹۴: ز بی ظرفی به روی گرم جانان برنمی آیمغزل شمارهٔ ۵۵۹۶: گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان ترا جویم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نشست از آسیای چرخ گرد شیب بر رویم
سفیدی می کند راه فنا از هر سر مویم
هوش مصنوعی: چرخ زمان به سرعت در حال چرخش است و من تحت تاثیر آن قرار گرفتهام. نشانههای مرگ و فنا به آرامی از هر طرف به من نزدیک میشوند.
از آن بیماری من می شود هر روز سنگین تر
که گیرد گوش خود با هر که درد خویش می گویم
هوش مصنوعی: هر روز بر شدت بیماریام افزوده میشود، چون به هرکسی که درد خود را میگویم، توجهی به حرفهایم نمیکند.
بود در دیده حق بین من دیر و حرم یکسان
ندارد سنگ کم در پله بینش ترازویم
هوش مصنوعی: در دیدگاه من، بین خانه خدا و معبد دیدن هیچ تفاوتی وجود ندارد. در نظر سنجش من، ارزش و اهمیت هر دو یکسان است و نمیتوان گفت که یکی از دیگری کمتر است.
از آن ساغر که در آغازِ عشق ، از دستِ او خوردم
همان بیخود شوم هر گاه دست خویش می بویم
هوش مصنوعی: وقتی که از آن جام که در شروع عشق از دست او نوشیدم، به یاد میآورم، هر بار که به دستان خودم نگاه میکنم، حالت مستی و بیخودی به سراغم میآید.
کلید از خانه دارد قفل وسواس و من از حیرت
گشادِ عقدهء دل را ، ز هر بیدرد می جویم
هوش مصنوعی: کلید قفل وسواس در دست کسی است و من به خاطر سرگشتگی و درگیریهای درونیام، از هر کسی که درد و رنجی ندارد، کمک میخواهم تا به آرامش برسم.
می گلگون چه سازد با دل پر خون من صائب؟
که من از ساده لوحی خون به خون پیوسته می شویم
هوش مصنوعی: می گلگون چه تاثیری بر دل آزرده من دارد؟ زیرا من به خاطر سادگیام از خون به خون دیگر پیوند میزنم و احساساتم همچنان شکست خورده است.
حاشیه ها
1403/01/21 18:03
سیدمحمد جهانشاهی
از آن ساغر که در آغازِ عشق ، از دستِ او خوردم
1403/01/21 18:03
سیدمحمد جهانشاهی
گشادِ عقدهء دل را ، ز هر بیدرد می جویم