غزل شمارهٔ ۵۵۹۴
ز بی ظرفی به روی گرم جانان برنمی آیم
چو نخل موم با خورشید تابان برنمی آیم
میان نغمه سنجان چمن آن عندلیبم من
که در ایام بی برگی ز بستان بر نمی آیم
رگ سنگ است هر مو از گرانجانی براندامم
من از خواب گران غفلت آسان بر نمی آیم
نمی دزدم ز کوه قاف دوش از بردباریها
ولی از عهده ثقل گرانجان بر نمی آیم
نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهمت را
به تکلیف عزیزان من ز زندان بر نمی آیم
ز جرأت می توانم بر صف محشر زدن، اما
به آه و دود دلهای پریشان بر نمی آیم
مرا با بوریای فقر چسبان است آمیزش
به پای خود چو شکر زین نیستان بر نمی آیم
ز نعمت خوارگی هر چند شد فرسوده دندانم
همان صائب من از اندیشه نان بر نمی آیم
غزل شمارهٔ ۵۵۹۳: زمین کان نمک گردیده است از شور سودایمغزل شمارهٔ ۵۵۹۵: نشست از آسیای چرخ گرد شیب بر رویم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بی ظرفی به روی گرم جانان برنمی آیم
چو نخل موم با خورشید تابان برنمی آیم
هوش مصنوعی: به دلیل نداشتن ظرفیت و توانایی لازم، نمیتوانم به سمت محبوبم بیایم، مانند درخت نخل که با گرمای خورشید نمیتواند به راحتی برخورد کند.
میان نغمه سنجان چمن آن عندلیبم من
که در ایام بی برگی ز بستان بر نمی آیم
هوش مصنوعی: من در وسط طنین آواز سنجاقکها در باغ هستم، اما زمانی که درختان بیبرگ هستند و باران نمیبارد، از باغ خارج نمیشوم و تنها میمانم.
رگ سنگ است هر مو از گرانجانی براندامم
من از خواب گران غفلت آسان بر نمی آیم
هوش مصنوعی: موهای من مانند سنگ محکم و سخت است و به واسطهی عواطف شدید و گرانش زندگی، این حالتی به من دست داده است. از خواب عمیق غفلت به آسانی بیدار نمیشوم.
نمی دزدم ز کوه قاف دوش از بردباریها
ولی از عهده ثقل گرانجان بر نمی آیم
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از کوه قاف دزدی کنم و کارهای دشوار را به عهده بگیرم، ولی واقعاً از پس انجام این بار سنگین برنمیآیم.
نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهمت را
به تکلیف عزیزان من ز زندان بر نمی آیم
هوش مصنوعی: من مانند یوسف نمیتوانم به آسانی خود را آزاد کنم، زیرا متهم به گناهی هستم و به خاطر عزیزانم نمیخواهم از زندان بیفتم.
ز جرأت می توانم بر صف محشر زدن، اما
به آه و دود دلهای پریشان بر نمی آیم
هوش مصنوعی: با شجاعت میتوانم در روز قیامت ظاهر شوم، اما نمیتوانم با احساسات و دردهای عمیق دلهای نگران و پریشان روبرو شوم.
مرا با بوریای فقر چسبان است آمیزش
به پای خود چو شکر زین نیستان بر نمی آیم
هوش مصنوعی: من به دلیل فقر در شرایط دشواری قرار دارم و نمیتوانم از این موقعیت جدا شوم، مانند شکر که به پای خود میچسبد و از این مکان نمیتوانم دور شوم.
ز نعمت خوارگی هر چند شد فرسوده دندانم
همان صائب من از اندیشه نان بر نمی آیم
هوش مصنوعی: با این که دندانهایم از مدتی استفاده و خوردن غذا فرسوده شدهاند، اما هنوز فکر و ذهن من با مشکلات و دغدغههای اقتصادی درگیر است و نمیتواند از فکر نان دور شود.