گنجور

غزل شمارهٔ ۵۵۸۵

فروغ مهر در پیشانی دیوار می‌بینم
صفای طلعت آیینه از زنگار می‌بینم
اگر در چاه، اگر در گوشه زندان بود یوسف
ز چشم دوربین من بر سر بازار می‌بینم
نمی‌گردد حجاب بینش من پرده ظاهر
که در سر هر چه هر کس دارد از دستار می‌بینم
فریب دانه نتواند مرا در دام آوردن
که از آغاز هر کار آخر آن کار می‌بینم
سرانجام دل سرگشته حیرانم چه خواهد شد
که من این نقطه را بسیار بی‌پرگار می‌بینم
تو کز اسرار وحدت غافلی اوراق برهم زدن
که من هر غنچه را گنجینه اسرار می‌بینم
ز چشم اهل غفلت موبه‌مو خواب پریشان را
دل شب‌ها به نور دیده بیدار می‌بینم
ز لوح دیده صائب شسته‌ام تا گرد خودبینی
به هر جانب که رو می‌آورم دیدار می‌بینم
کدامین شاخ گل صائب هوای گلستان دارد؟
که گل را در کمین رخنه دیوار می‌بینم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فروغ مهر در پیشانی دیوار می‌بینم
صفای طلعت آیینه از زنگار می‌بینم
هوش مصنوعی: در دیوار، نوری مانند تابش خورشید را مشاهده می‌کنم و در آیینه، زیبایی و روشنایی چهره‌ای را می‌بینم که از کثیفی‌ها پاک شده است.
اگر در چاه، اگر در گوشه زندان بود یوسف
ز چشم دوربین من بر سر بازار می‌بینم
هوش مصنوعی: اگر یوسف در چاه یا در زندان هم باشد، من او را از دوربین خودم در بازار می‌بینم.
نمی‌گردد حجاب بینش من پرده ظاهر
که در سر هر چه هر کس دارد از دستار می‌بینم
هوش مصنوعی: حجاب و مانع دید من، هیچ وقت ظاهر و شکل‌های ظاهری نمی‌شود؛ چون من در اعماق وجود هر فرد، آنچه را که او در دل دارد و در ذهنش می‌گذرد، می‌بینم.
فریب دانه نتواند مرا در دام آوردن
که از آغاز هر کار آخر آن کار می‌بینم
هوش مصنوعی: من به راحتی فریب نمی‌خورم و نمی‌گذارم که دقیقه‌ای مرا به دام اندازند، چون همواره از ابتدا نتیجه کار را می‌بینم.
سرانجام دل سرگشته حیرانم چه خواهد شد
که من این نقطه را بسیار بی‌پرگار می‌بینم
هوش مصنوعی: در نهایت وضعیت دل مضطرب و سردرگمم چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد، چون این نقطه را با وجود تمام سردرگمی‌ها و بی‌نظمی‌ها، خیلی واضح می‌بینم.
تو کز اسرار وحدت غافلی اوراق برهم زدن
که من هر غنچه را گنجینه اسرار می‌بینم
هوش مصنوعی: تو که از رمز و راز یگانگی بی‌خبری، در حالی که من هر گل را مانند گنجینه‌ای از اسرار می‌شمارم.
ز چشم اهل غفلت موبه‌مو خواب پریشان را
دل شب‌ها به نور دیده بیدار می‌بینم
هوش مصنوعی: از نگاه افرادی که غافل هستند، من به‌طور دقیق خواب‌های آشفته را در دل شب‌ها با روشنی چشمان بیدار می‌بینم.
ز لوح دیده صائب شسته‌ام تا گرد خودبینی
به هر جانب که رو می‌آورم دیدار می‌بینم
هوش مصنوعی: چشم خود را از غبار خودخواهی پاک کرده‌ام، به هر طرف که نگاه می‌کنم، فقط زیبایی و دیدارهای نیکو را می‌بینم.
کدامین شاخ گل صائب هوای گلستان دارد؟
که گل را در کمین رخنه دیوار می‌بینم
هوش مصنوعی: کدامیک از گل‌ها به زیبایی باغ فکر می‌کند؟ وقتی که من گل را در سایه دیوار می‌بینم.

حاشیه ها

1393/10/27 22:12
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com

تو کز اسرار وحدت غافلی اوراق برهم" زن"