گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۷۹

گرچه ما راه طلب را پای در گل می رویم
پیشتر از برق رفتاران به منزل می رویم
وصل دادیم شوق را افسرده سازد زان چو موج
گاه گاهی از دل دریا به ساحل می رویم
گر به ظاهر نیست دست ما به زیر بار خلق
ما به زیر بار مردم از ته دل می رویم
دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند
ما ز یاد همنشینان در مقابل می رویم
گرچه می دانیم گوهر نیست در بحر سراب
همچنان ما از پی دنیای باطل می رویم
گرچه از دل می رود از دیده غایب هر چه شد
ما ز دل چون مصرع برجسته مشکل می رویم
سنگ راه ما نگردد پله افتادگی
با زمین گیری چو نقش پا به منزل می رویم
از در دل می توان شد از دو عالم بی نیاز
ما به هر در صائب از غفلت چو سایل می رویم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه ما راه طلب را پای در گل می رویم
پیشتر از برق رفتاران به منزل می رویم
هوش مصنوعی: هرچند ما در جستجوی هدف خود با مشکلات و موانع زیادی مواجه شده‌ایم، اما با سرعت و شدت بیشتری از دیگران به مقصدمان نزدیک‌تر می‌شویم.
وصل دادیم شوق را افسرده سازد زان چو موج
گاه گاهی از دل دریا به ساحل می رویم
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از احساس شوق و عشق است که می‌تواند به انسان آرامش یا افسردگی دهد. مانند موج‌هایی که گاه و بیگاه از عمق دریا به سمت ساحل می‌آیند، این احساسات نیز در دل ما آمد و رفت می‌کنند. حضور شوق و عشق می‌تواند ما را به مرز شادی و غم بکشاند، و این تناوب حالت‌های روحی، تجربه‌ای طبیعی و انسانی است.
گر به ظاهر نیست دست ما به زیر بار خلق
ما به زیر بار مردم از ته دل می رویم
هوش مصنوعی: هرچند که به نظر نمی‌رسد توان کمک به دیگران را داشته باشیم، اما از صمیم قلب و با تمام وجود تلاش می‌کنیم که به مردم کمک کنیم.
دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند
ما ز یاد همنشینان در مقابل می رویم
هوش مصنوعی: دیگران ممکن است از دوری و جدایی ما خوشحال شوند، اما ما تنها یاد دوستان و هم‌نشینان خود را می‌کنیم و در برابر آنچه به ما نزدیک است، ایستادگی می‌کنیم.
گرچه می دانیم گوهر نیست در بحر سراب
همچنان ما از پی دنیای باطل می رویم
هوش مصنوعی: با اینکه می‌دانیم در دریاچه‌ای که واقعی نیست، چیزی ارزشمند وجود ندارد، اما همچنان ما به دنبال دنیای فانی و بی‌ارزش می‌دویم.
گرچه از دل می رود از دیده غایب هر چه شد
ما ز دل چون مصرع برجسته مشکل می رویم
هوش مصنوعی: هرچند که چیزی که از دل می‌رود، دیگر از چشم دور می‌شود، اما ما همچنان با عمق احساسات خود زندگی می‌کنیم، حتی اگر در ظاهر آنچه برای دیگران واضح است، دشوار به نظر برسد.
سنگ راه ما نگردد پله افتادگی
با زمین گیری چو نقش پا به منزل می رویم
هوش مصنوعی: در مسیر ما سنگ‌هایی وجود ندارد که ما را به زمین بیندازد. ما باید همچنان با اراده پیش برویم و مانند رد پا که به جایی می‌رسد، به هدف‌مان برسیم.
از در دل می توان شد از دو عالم بی نیاز
ما به هر در صائب از غفلت چو سایل می رویم
هوش مصنوعی: اگر از دل خود آگاهی پیدا کنیم، می‌توانیم از تمام دنیا بی‌نیاز شویم. ما همچنان که به درگاه خداوند می‌رویم، باید از غفلت دوری کنیم و آگاهانه پیش برویم.

حاشیه ها

1398/10/08 01:01
احمد اسدی

با سلام و احترام،
در بیت دوم واژه ی "دائم" به اشتباه "دادیم" تایپ شده است که اضافه بر بروز اشکال در وزن شعر، معنای بیت را هم نامفهوم کرده ست.
صائب میگوید که وصال دائم باعث از بین رفتن شوق میگردد و از این رو با تشبیهی زیبا خود را به موج دریا تشبیه میکند که گاه گاهی وصال دریا را ترک میکند و به ساحل می آید و باز دوباره به دل دریا باز میگردد.