غزل شمارهٔ ۵۴۷۲
در وصالیم و ز هجران دست بر سر میزنیم
ما به جای نعل وارون حلقه بر در میزنیم
پرفشانیهای ما در حسرت پرواز نیست
دامنی بر آتش گل هردم از پر میزنیم
حلقه فتراک میگردد به قصد خون ما
دست اگر در حلقه زلف معنبر میزنیم
خضر میلیسد زمین اینجا و ما از سادگی
فال آب زندگانی چون سکندر میزنیم
برنمیخیزد چو خون مرده از خواب گران
بخت خوابآلود را چندان که نشتر میزنیم
ما چو داغ لاله صائب خون خود را میمکیم
بیغمان از دور پندارند ساغر میزنیم
غزل شمارهٔ ۵۴۷۱: چند چون اخگر نفس در زیر خاکستر زنیمغزل شمارهٔ ۵۴۷۳: مستیی کو تا ره صحرای محشر سرکنیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در وصالیم و ز هجران دست بر سر میزنیم
ما به جای نعل وارون حلقه بر در میزنیم
هوش مصنوعی: ما در کنار هم هستیم و از دوری خبری نیست، اما به جای اینکه مانند گذشتهها، نگران کارهای بیهوده باشیم، به عشق و پیوند خود تأکید داریم.
پرفشانیهای ما در حسرت پرواز نیست
دامنی بر آتش گل هردم از پر میزنیم
هوش مصنوعی: ما هرگز در حسرت پرواز نیستیم؛ بلکه همچون دمی که بر آتش گل مینشینیم، همیشه از زیبایی و شادابی زندگی بهره میگیریم.
حلقه فتراک میگردد به قصد خون ما
دست اگر در حلقه زلف معنبر میزنیم
هوش مصنوعی: زندگی و روزگار همچون حلقهای است که دائماً در حال چرخش است و اگر ما هم بخواهیم در این چرخش، خونی از ما بریزد، باید با شجاعت و عشق به زندگی نزدیک شویم. در این مسیر، اگر با زیبایی و جذابیت رابطه برقرار کنیم، میتوانیم با آن هماهنگ شویم و از آن لذت ببریم.
خضر میلیسد زمین اینجا و ما از سادگی
فال آب زندگانی چون سکندر میزنیم
هوش مصنوعی: خضر در اینجا به زمین دست میساید و ما به دلیل سادگی و بیخبریمان همچون سکندر به دنبال سرنوشت و آب زندگی میرویم.
برنمیخیزد چو خون مرده از خواب گران
بخت خوابآلود را چندان که نشتر میزنیم
هوش مصنوعی: خواب سنگین و عمیق، مانند خونی که مرده است، به راحتی از بین نمیرود، هرچند که ما تلاش کنیم و زخم بزنیم.
ما چو داغ لاله صائب خون خود را میمکیم
بیغمان از دور پندارند ساغر میزنیم
هوش مصنوعی: ما مانند گل لالهایم که از داغ و درد خود مینوشیم و در حالی که دیگران از دور فکر میکنند که ما مشغول خوشگذرانی و نوشیدن هستیم، در واقع غم و اندوه خود را درون خود حس میکنیم.

صائب