گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۶۲

در دل صد پاره عیش جاودان پوشیده ایم
نوبهار خویش در برگ خزان پوشیده ایم
مطلب ما بی نیازان از سفر سرگشتگی است
چشم چون تیر هوایی از نشان پوشیده ایم
چون هما از روزی خود نیست ما را شکوه ای
مغز را از چشم بد در استخوان پوشیده ایم
موج آب زندگانی در پرده ظلمت خوش است
در خموشی جوهر تیغ زبان پوشیده ایم
رود نیل از چهره ما گرد غربت می برد
گر دو روزی در غبار کاروان پوشیده ایم
گل ز شوخی می گذارد در میان با خار و خس
خرده رازی که ما از باغبان پوشیده ایم
شهپر رسوایی راز نهان ما شده است
پرده ای کز دل به اسرار نهان پوشیده ایم
شرم بیدار ترا در خواب نتوانیم کرد
گرچه از افسانه چشم پاسبان پوشیده ایم
خاطری مجروح از تیغ زبان ما نشد
ار چه ما چون بید در زخم زبان پوشیده ایم؟
ما به روی تازه در گلزار عالم همچو سرو
تنگدستی را ز چشم این و آن پوشیده ایم
پیچ و تاب ما جهانی را به شور آورده است
از نظرها گرچه چون موی میان پوشیده ایم
تیغ خورشید قیامت را کند دندانه دار
پرده خوابی که ما بر چشم جان پوشیده ایم
از نسیمی تار و پودش دست بردارد ز هم
جامه ای کز موج چون آب روان پوشیده ایم
در چنین صبحی که جست از خواب سنگین کوه قاف
پرده بر روی دل از خواب گران پوشیده ایم
چشم خوبان جهان چون سرمه در دنبال ماست
گرچه صائب در سواد اصفهان پوشیده ایم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دل صد پاره عیش جاودان پوشیده ایم
نوبهار خویش در برگ خزان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: در دل خود، شادی و خوشی را به طور جاودانه نهفته‌ایم، و بهار زندگی‌مان را در رنگ‌های پاییزی پنهان کرده‌ایم.
مطلب ما بی نیازان از سفر سرگشتگی است
چشم چون تیر هوایی از نشان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: موضوع ما از سرگردانی سفرهایی که می‌رویم، مستقل و بی‌نیاز است؛ چشم ما به مانند تیر هوایی است که نشانه‌اش پنهان است.
چون هما از روزی خود نیست ما را شکوه ای
مغز را از چشم بد در استخوان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: چون پرنده‌ هما از روزی خودش بی‌نصیب است، ما هم باید از نگرانی‌ها و چشم‌زخم‌ها دوری کنیم و درون خود را از آسیب‌ها محافظت کنیم.
موج آب زندگانی در پرده ظلمت خوش است
در خموشی جوهر تیغ زبان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: زندگی مانند موجی است که در تاریکی خوشحالی و زیبایی خود را نشان می‌دهد. در سکوت، عمق و حقیقت سخن را با احتیاط بیان کرده‌ایم.
رود نیل از چهره ما گرد غربت می برد
گر دو روزی در غبار کاروان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: رود نیل از چهره ما غبار غربت را پاک می‌کند، اگرچه ما چند روزی است که در سایه کاروان پنهان شده‌ایم.
گل ز شوخی می گذارد در میان با خار و خس
خرده رازی که ما از باغبان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: گل با شوخی و حالت بازیگوشی، خود را در کنار خار و علف‌های بی‌ارزش قرار می‌دهد، ظاهراً رازی را پنهان کرده‌ایم که فقط بین ما و باغبان است.
شهپر رسوایی راز نهان ما شده است
پرده ای کز دل به اسرار نهان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: پرواز شرمندگی به رازی که در دل پنهان کرده‌ایم، تبدیل شده است به پرده‌ای که ما آن را از دلمان به اسرار نهان پوشانده‌ایم.
شرم بیدار ترا در خواب نتوانیم کرد
گرچه از افسانه چشم پاسبان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: شرم تو را در خواب نمی‌توانیم بیدار کنیم، هرچند که از داستان چشم نگهدار پنهان شده‌ایم.
خاطری مجروح از تیغ زبان ما نشد
ار چه ما چون بید در زخم زبان پوشیده ایم؟
هوش مصنوعی: ما با وجود اینکه در برابر زبان‌های تند و زخم‌آور تحمل می‌کنیم و به نظر می‌رسد که جراحت‌هایی از زبان دیگران به ما نمی‌رسد، اما در واقع دل‌های‌مان آسیب‌دیده است و احساساتمان زیر زخم‌های زبان پنهان شده است.
ما به روی تازه در گلزار عالم همچو سرو
تنگدستی را ز چشم این و آن پوشیده ایم
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود مانند سروی در میان گل‌ها، واقعیت‌های سختی را از دید دیگران پنهان کرده‌ایم.
پیچ و تاب ما جهانی را به شور آورده است
از نظرها گرچه چون موی میان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: حرکت و زیبایی ما توجه تمامی جهان را جلب کرده است، هرچند که خود را در پس پرده‌ای از حجاب پنهان کرده‌ایم.
تیغ خورشید قیامت را کند دندانه دار
پرده خوابی که ما بر چشم جان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: آفتاب روز قیامت، سختی و تیزی خود را از دست می‌دهد و پرده‌ای که ما بر چشم جان خود زده‌ایم به خواب می‌ماند.
از نسیمی تار و پودش دست بردارد ز هم
جامه ای کز موج چون آب روان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: نسیم، تار و پود جامه‌ای را که بر تن داریم از هم جدا می‌کند، همان جامه‌ای که مانند آب روان از امواج پر شده است.
در چنین صبحی که جست از خواب سنگین کوه قاف
پرده بر روی دل از خواب گران پوشیده ایم
هوش مصنوعی: در این صبح دل‌انگیز که کوه قاف از خواب سنگین بیدار شده، ما نیز پرده‌ای بر روی دل خود کشیده‌ایم تا از خواب عمیق خارج شویم.
چشم خوبان جهان چون سرمه در دنبال ماست
گرچه صائب در سواد اصفهان پوشیده ایم
هوش مصنوعی: زیبایی‌ها و خوش‌چهرگان عالم مانند سرمه‌ای هستند که در جستجوی ما هستند، حتی اگر ما در اصفهان به دور از چشم دیگران باقی مانده باشیم.