گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۴۳

ما به اکسیر قناعت خاک را زر کرده ایم
زهر را بسیار از یک خنده شکر کرده ایم
نیست غیر از ساده لوحی در بساط ما کمال
صفحه آیینه ای جون طوطی از بر کرده ایم
در شکست ما تأمل چیست ای موج خطر؟
ما درین دریا به امید تو لنگر کرده ایم
بیمی از آتش ندارد شوخی ما چون سپند
رقصها در دامن صحرای محشر کرده ایم
پوست می اندازد از اندیشه اش کام صدف
آب تلخی را که ما در سینه گوهر کرده ایم
روز محشر جرم ما را پرده داری می کند
مشت خاکی کز سر کوی تو بر سر کرده ایم
از سر تن پروری بگذر که ما صیاد را
در قفس از جلوه پهلوی لاغر کرده ایم
صائب از تسخیر آن آهوی وحشی عاجزیم
از سخن هرچند عالم را مسخر کرده ایم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما به اکسیر قناعت خاک را زر کرده ایم
زهر را بسیار از یک خنده شکر کرده ایم
هوش مصنوعی: ما با استفاده از قناعت، چیزهای بی‌ارزش را به چیزی باارزش تبدیل کرده‌ایم و توانسته‌ایم با یک لبخند تلخی‌ها را به شیرینی بدل سازیم.
نیست غیر از ساده لوحی در بساط ما کمال
صفحه آیینه ای جون طوطی از بر کرده ایم
هوش مصنوعی: ما تنها احمقانه می‌نگریم و در واقعیتی که داریم، هیچ چیز جز سادگی وجود ندارد، مانند صفحه‌ای از آینه که فقط رنگ و نقش طوطی را به تصویر کشیده‌ایم.
در شکست ما تأمل چیست ای موج خطر؟
ما درین دریا به امید تو لنگر کرده ایم
هوش مصنوعی: ای موج خطر، چرا در شکست ما تأمل می‌کنی؟ ما در این دریا به خاطر تو آرام گرفته‌ایم.
بیمی از آتش ندارد شوخی ما چون سپند
رقصها در دامن صحرای محشر کرده ایم
هوش مصنوعی: ما هیچ ترسی از آتش نداریم، چرا که بازی ما مانند رقصیدن سپند در دامن صحرای محشر است.
پوست می اندازد از اندیشه اش کام صدف
آب تلخی را که ما در سینه گوهر کرده ایم
هوش مصنوعی: در اینجا به این اشاره شده که صدفی با پوست خود خداحافظی می‌کند و از دریای تلخی که در درونش دارد، چیزی با ارزش و زیبا به دست می‌آورد. این مفهوم به نوعی به تلاشی برای تبدیل تجربیات سخت و تلخ به چیزی ارزشمند و گرانبها اشاره دارد.
روز محشر جرم ما را پرده داری می کند
مشت خاکی کز سر کوی تو بر سر کرده ایم
هوش مصنوعی: در روز قیامت، گناه ما را پوشش می‌دهد و این نشانه‌ای است از خاکی که از خیابان تو برداشته‌ایم.
از سر تن پروری بگذر که ما صیاد را
در قفس از جلوه پهلوی لاغر کرده ایم
هوش مصنوعی: از خودپرستی و خودخواهی دور شو، زیرا ما به خاطر زیبایی ظاهری و جلوه‌ای که دارم، حتی صیاد را در قفس هم لاغر کرده‌ایم.
صائب از تسخیر آن آهوی وحشی عاجزیم
از سخن هرچند عالم را مسخر کرده ایم
هوش مصنوعی: ما در تسخیر و تسلط بر آن آهوی وحشی ناتوانیم، هرچند که توانسته‌ایم بر دانش و علوم تسلط یابیم.