گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۴۲

زیر سقف چرخ بیدردانه پا افشرده ایم
سیل بی زنهار ما در خانه پا افشرده ایم
بر در هرکس نمی ساییم رخ چون آفتاب
گنج سان در گوشه ویرانه پا افشرده ایم
چون گل پیمانه هردم بر سر دستی نه ایم
چون خم می در دل میخانه پا افشرده ایم
کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم
همچو مژگان بر در یک خانه پا افشرده ایم
صد کبورت گر فرستد کعبه، بالین نشکنیم
ما و بت یک روز در بتخانه پا افشرده ایم
شکوه زلف از زبان ما نمی آید برون
زیر دست انداز او چون شانه پا افشرده ایم
گر سر ما بگذرد چون خوشه از گردون، رواست
در زمین قابلی چون دانه پا افشرده ایم
چون خمار می به طرف باغ زور آورده است
بر گلوی تاک بیرحمانه پا افشرده ایم
ریشه در فولاد جوهر اینقدر محکم نکرد
زیر تیغ او عجب مردانه پا افشرده ایم
خال او صائب هزاران مور دل پامال کرد
ما عبث در بردن این دانه پا افشرده ایم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زیر سقف چرخ بیدردانه پا افشرده ایم
سیل بی زنهار ما در خانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: ما در زیر آسمان بی‌رحم زندگی می‌کنیم و با تمام وجود در برابر مشکلات ایستاده‌ایم. طوفان‌های سخت و خطرناک در خانه‌امان جاگیر شده‌اند و ما همچنان استوار و مقاوم ایستاده‌ایم.
بر در هرکس نمی ساییم رخ چون آفتاب
گنج سان در گوشه ویرانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: ما در برابر هر کسی خود را به نمایش نمی‌گذاریم، مانند آفتابی که در گوشه‌ ویرانه‌ای از خودش نور می‌افشاند و کم‌کم در خفا و دور از دید دیگران می‌درخشد.
چون گل پیمانه هردم بر سر دستی نه ایم
چون خم می در دل میخانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: هر لحظه مانند گلی که در دستان کسی باشد، از خود بی‌خبر نیستیم. ما در دل میخانه، با تمام وجود غرق در حال و هوای خود هستیم و به اوج زیبایی‌ها دست یافته‌ایم.
کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم
همچو مژگان بر در یک خانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: ما در کوچه‌ها مانند اشک‌های حسرت نیستیم، بلکه همچون مژگان که در آستانه یک خانه فشرده شده‌اند، در انتظار ایستاده‌ایم.
صد کبورت گر فرستد کعبه، بالین نشکنیم
ما و بت یک روز در بتخانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: اگر صد کبوتر هم به کعبه فرستاده شود، ما اینجا بر روی بالین نمی‌شکنیم و یک روز در خانه بت، پای خود را گذاشته‌ایم.
شکوه زلف از زبان ما نمی آید برون
زیر دست انداز او چون شانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: ما نمی‌توانیم زیبایی و شکوه زلف معشوق را به خوبی بیان کنیم، چرا که تحت تأثیر دست‌افشانی و زیبایی او، آن‌قدر در عشق او غرق شده‌ایم که هیچ کلامی برای گفتن نداریم.
گر سر ما بگذرد چون خوشه از گردون، رواست
در زمین قابلی چون دانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: اگر سر ما از دنیا بگذرد و مانند خوشه‌ای از میوه جدا شود، این طبیعی است که در زمین موجودی با ارزشی همچون دانه‌ای که زیر پا فشار داده شده، باشیم.
چون خمار می به طرف باغ زور آورده است
بر گلوی تاک بیرحمانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: ما به شدت بر تاک‌ها فشار می‌آوریم، زیرا همانند حالتی مستی، در باغی که میوه‌ها را به خود جذب کرده، به سر می‌بریم.
ریشه در فولاد جوهر اینقدر محکم نکرد
زیر تیغ او عجب مردانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: ریشه در فولاد نشان‌دهنده‌ی استحکام و قدرتی است که با وجود فشارها و چالش‌ها، محکم و پابرجا باقی مانده‌ایم. زیر فشار و دشواری‌ها، به استقامت و ایستادگی خود ادامه داده و عزم راسخ‌تری پیدا کرده‌ایم.
خال او صائب هزاران مور دل پامال کرد
ما عبث در بردن این دانه پا افشرده ایم
هوش مصنوعی: خال او باعث شده است که هزاران دل شکسته شوند و ما به طور بیهوده تلاش می‌کنیم که این دانه را برداریم، در حالی که پای خود را روی آن فشار داده‌ایم.