گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۴۰

ما چو موج خوش عنان در بحر و بر افتاده ایم
نیستیم آتش ولی در خشک و تر افتاده ایم
بحر نتواند ز ما گرد یتیمی را فشاند
قطره آبیم در حبس گهر افتاده ایم
بی بری بر خاطر آزاده ما بار نیست
ما درین معنی ز سرو آزادتر افتاده ایم
مفلسان را گوهر شهوار خون در دل کند
از گرانقدری جهان را از نظر افتاده ایم
می شود چون بید نخل ما برومند از نبات
گر به ظاهر چند روزی بی ثمر افتاده ایم
وحشت آهو دو بالا گردد از دام و کمند
ما عبث دنبال آه بی اثر افتاده ایم
برگداز جسم موقوف است امید نجات
ما که در بند نیستان چون شکر افتاده ایم
رشته جان در تن ما موی آتشدیده است
تا به فکر پیچ و تاب آن کمر افتاده ایم
این جواب آن غزل صائب که انشا کرد فیض
دوستان بهر چه دور از یکدگر افتاده ایم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما چو موج خوش عنان در بحر و بر افتاده ایم
نیستیم آتش ولی در خشک و تر افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما مثل موج‌های سرکش و خوش‌حرکت در دریا هستیم که به آب و خشکی برخورد کرده‌ایم. گرچه خودمان آتش نیستیم، اما در وضعیت اضطراری و پر از تنش قرار داریم.
بحر نتواند ز ما گرد یتیمی را فشاند
قطره آبیم در حبس گهر افتاده ایم
هوش مصنوعی: اگرچه ما در ابعاد وسیع و بی‌پایان هستیم، اما هنوز به‌گونه‌ای تحت تأثیر شرایط خاصی قرار داریم که حس یتیمی و محدودیت را تجربه می‌کنیم. در واقع، ما قطره‌هایی از آب هستیم که به دلایلی در جایی بسته شده‌ایم و نمی‌توانیم به آزادی و تعالی دست یابیم.
بی بری بر خاطر آزاده ما بار نیست
ما درین معنی ز سرو آزادتر افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما در این دنیا هیچ کمبودی احساس نمی‌کنیم زیرا در این زمینه ما از درختان آزادتر هستیم.
مفلسان را گوهر شهوار خون در دل کند
از گرانقدری جهان را از نظر افتاده ایم
هوش مصنوعی: در دل کسانی که فقیر و بی‌مایه‌اند، عشق و احساساتی عمیق وجود دارد. اما به خاطر ارزش‌های بالای زندگی و دنیا، ما دیگر این زیبایی‌ها را نمی‌بینیم.
می شود چون بید نخل ما برومند از نبات
گر به ظاهر چند روزی بی ثمر افتاده ایم
هوش مصنوعی: اگرچه به ظاهرسالی چند روزی بی‌ثمر به نظر می‌رسیم، اما به زودی مثل نخل بید برومند خواهیم شد.
وحشت آهو دو بالا گردد از دام و کمند
ما عبث دنبال آه بی اثر افتاده ایم
هوش مصنوعی: وحشت آهو زمانی بیشتر می‌شود که از دام و کمند ما آگاه شود، اما ما بیهوده در پی آهی هستیم که نتیجه‌ای ندارد.
برگداز جسم موقوف است امید نجات
ما که در بند نیستان چون شکر افتاده ایم
هوش مصنوعی: امید نجات ما به این بستگی دارد که بتوانیم از دنیای مادی و جسمانی رهایی یابیم، زیرا ما مانند شکر در تله‌ای گرفتار شده‌ایم و نیاز داریم به آزادی و رهایی از این بندها.
رشته جان در تن ما موی آتشدیده است
تا به فکر پیچ و تاب آن کمر افتاده ایم
هوش مصنوعی: رشته حیات ما همچون موی سوخته‌ای است که به تحولات و پیچیدگی‌های زندگی گره خورده است و به همین دلیل در برابر این چالش‌ها، دچار ناتوانی و ضعف شده‌ایم.
این جواب آن غزل صائب که انشا کرد فیض
دوستان بهر چه دور از یکدگر افتاده ایم
هوش مصنوعی: این متن به نوعی به رابطه دوستانه و فاصله‌ای که میان آنها ایجاد شده اشاره دارد. به نظر می‌رسد که نویسنده می‌خواهد بگوید که در حالی که دوستان ممکن است از یکدیگر دور باشند، همچنان پیوند و دوستی‌شان پابرجاست و به نوعی به احساسات و یادآوری‌های مشترک پرداخته شده است. همچنین، این فاصله ممکن است به مشکلات یا شرایطی اشاره کند که باعث دوری آنها شده‌است.