گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۳۹

ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده ایم
عکس خورشیدیم در آب روان افتاده ایم
ناامید از جذبه خورشید تابان نیستیم
گرچه چون پرتو به خاک از آسمان افتاده ایم
تا نظر واکرده ای از یکدگر پاشیده ایم
پیش پای ماه چون فرش کتان افتاده ایم
رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار
در رکاب باد چون برگ خزان افتاده ایم
نه سرانجام اقامت، نه امید بازگشت
مرغ بی بال و پریم از آشیان افتاده ایم
از زمین گیران بود چون سبزه خوابیده خضر
در بیابانی که ما سرگشتگان افتاده ایم
دل بود زاد ره مردان و ما تن پروران
در تنور آتشین از فکر نان افتاده ایم
سخت جانی بر دل ما کار مشکل کرده است
همچو پیکان در طلسم استخوان افتاده ایم
در خطر گاهی که با کبکب است هم پروز کوه
ما گرانجانان به فکر خانمان افتاده ایم
برنمی دارد عمارت این زمین شوره زار
ما عبث در فکر تعمیر جهان افتاده ایم
از کشاکش یک نفس چون موج فارغ نیستیم
گرچه در آغوش بحر بیکران افتاده ایم
سیر و دور ما ز نه پرگار گردون برترست
گر به ظاهر همچو مرکز در میان افتاده ایم
آرزوی خام افکنده است نان ما به خون
از فضولیها ز چشم میزبان افتاده ایم
می شود آسوده از نشو و نما تخمی که سوخت
ما ز دوزخ در بهشت جاودان افتاده ایم
می کند جوش ثمر بردیده با نان خواب تلخ
از برومندی ز چشم باغبان افتاده ایم
چهره آشفته حالان نامه واکرده ای است
گرچه ما در عرض مطلب بی زبان افتاده ایم
کجروی در کیش ما کفرست صائب چون خدنگ
از چه دایم در کشاکش چون کمان افتاده ایم؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده ایم
عکس خورشیدیم در آب روان افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما در این دنیای خوفناک و تاریک گرفتار شده‌ایم، همچون آتش که به طور بی‌هدف در حال سوختن است، و مانند تصویر خورشید که در آب جاری منعکس شده، حسرت و ناکامی را تجربه می‌کنیم.
ناامید از جذبه خورشید تابان نیستیم
گرچه چون پرتو به خاک از آسمان افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما از زیبایی و نور خورشید ناامید نیستیم، حتی اگر مانند پرتوهایی که از آسمان به زمین می‌افتند، در شرایط سخت و در پایین‌ترین مرتبه‌ها قرار گرفته باشیم.
تا نظر واکرده ای از یکدگر پاشیده ایم
پیش پای ماه چون فرش کتان افتاده ایم
هوش مصنوعی: وقتی چشم‌هایمان را به هم دوخته‌ایم، مانند فرشی از کتان زیر پای ماه پخش شده‌ایم.
رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار
در رکاب باد چون برگ خزان افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما کنترل و اختیار خود را از دست داده‌ایم، مانند برگی که در پاییز از درخت می‌افتد و در جهت باد حرکت می‌کند.
نه سرانجام اقامت، نه امید بازگشت
مرغ بی بال و پریم از آشیان افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما در وضعیتی هستیم که نه می‌توانیم به جایی برسیم و نه امیدی به برگشت داریم. مانند پرنده‌ای بی‌پر که از آشیانش افتاده است.
از زمین گیران بود چون سبزه خوابیده خضر
در بیابانی که ما سرگشتگان افتاده ایم
هوش مصنوعی: شخصی که مانند سبزه‌ای در زمین استراحت کرده، به خوبی می‌داند که در بیابانی هستیم که ما از راه گم کرده‌ایم و در آن سرگردانیم.
دل بود زاد ره مردان و ما تن پروران
در تنور آتشین از فکر نان افتاده ایم
هوش مصنوعی: دل و احساسات، وسیله‌ای برای پیشرفت و کامیابی مردان است، اما ما که فقط به فکر جسم و تن خود هستیم، در پیله‌ای از نگرانی و مشکلات روزمره گرفتار شده‌ایم و از اصل هدف زندگی، که همان فکر و روحانیت است، غافلیم.
سخت جانی بر دل ما کار مشکل کرده است
همچو پیکان در طلسم استخوان افتاده ایم
هوش مصنوعی: درد و سختی که بر دل ما حاکم شده، مانند یک تیر در تاریکی ما را اسیر کرده است و در احساسات و افکار ما فرو رفته‌ایم.
در خطر گاهی که با کبکب است هم پروز کوه
ما گرانجانان به فکر خانمان افتاده ایم
هوش مصنوعی: وقتی که در خطر هستیم و همه چیز در حال نابودی به نظر می‌رسد، ما هم به فکر خانه و کاشانه‌مان هستیم و نگران وضعیت خودمان هستیم.
برنمی دارد عمارت این زمین شوره زار
ما عبث در فکر تعمیر جهان افتاده ایم
هوش مصنوعی: این زمین بی‌ثمر و ناکارآمد را نمی‌توان ساخت و ساز کرد، اما ما بیهوده در تلاش برای بهبود اوضاع دنیا هستیم.
از کشاکش یک نفس چون موج فارغ نیستیم
گرچه در آغوش بحر بیکران افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما از تنش و درگیری یک لحظه نیز آسوده نیستیم، هرچند در آغوش دریای بی‌پایان قرار داریم.
سیر و دور ما ز نه پرگار گردون برترست
گر به ظاهر همچو مرکز در میان افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما در حرکت و مسیر خود از دایره‌ی جهان بالاتر هستیم، هرچند به چشم می‌آید که مانند یک مرکز در وسط قرار داریم.
آرزوی خام افکنده است نان ما به خون
از فضولیها ز چشم میزبان افتاده ایم
هوش مصنوعی: آرزوی بی‌مناسبت و ناپخته ما را به وضعیت نامناسبی کشانده که در اثر کنجکاوی‌های بی‌مورد، ما را در نظر میزبان به جایگاهی ناخوشایند انداخته است.
می شود آسوده از نشو و نما تخمی که سوخت
ما ز دوزخ در بهشت جاودان افتاده ایم
هوش مصنوعی: ما اکنون از رشد و نمو رهایی یافته‌ایم و بهشتی جاودان را یافته‌ایم، جایی که از آتش دوزخ به دور هستیم.
می کند جوش ثمر بردیده با نان خواب تلخ
از برومندی ز چشم باغبان افتاده ایم
هوش مصنوعی: با همت و تلاش، می‌توان میوه‌هایی را برداشت کرد، اما خواب تلخی در پی این سختی‌ها وجود دارد و ما از چشم باغبان به کنار افتاده‌ایم.
چهره آشفته حالان نامه واکرده ای است
گرچه ما در عرض مطلب بی زبان افتاده ایم
هوش مصنوعی: چهره‌های غمگین و پریشان در حقیقت داستان‌های ناگفته‌ای دارند. هرچند ما در بیان مقصود خود ناتوان هستیم و نمی‌توانیم آن را به وضوح بیان کنیم.
کجروی در کیش ما کفرست صائب چون خدنگ
از چه دایم در کشاکش چون کمان افتاده ایم؟
هوش مصنوعی: انحراف از اصول و اعتقادات ما برابر با کفر است، صائب. ما مانند تیرکمانی هستیم که در تنش و کشاکش زندگی گاهی به زمین می‌افتیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1388/11/07 02:02
منصور محمدزاده

غزل شمارهَ 123 جا افتاده
---
پاسخ: جا نیفتاده، در مرتب‌سازیها و ورود اشعار اشکالی وجود داشته که باعث شده این شماره استفاده نشود. تا زمانی که تغییرات مهمی اتفاق نیفتاده همین حالت را (بدون این شماره) حفظ می‌کنیم تا لینکهای سایتها به شعرها به هم نخورد.