غزل شمارهٔ ۵۴۳۷
ما ز بیکاری ز فکر کار فارغ گشته ایم
از زیان و سود این بازار فارغ گشته ایم
کرده ایم از راحت دنیا به خواب امن صلح
از تلاش دولت بیدار فارغ گشته ایم
از بلند و پست عالم نیست ما را شکوه ای
ما ازین سوهان ناهموار فارغ گشته ایم
خرقه تزویر را از دوش خود افکنده ایم
از حجاب پرده پندار فارغ گشته ایم
بر حواس خویش راه آرزوها بسته ایم
از علاج یک جهان بیمار فارغ گشته ایم
هیچ افسونی ندارد مار دنیا به ز ترک
ما به این افسون ز زخم مار فارغ گشته ایم
نیست ما را کار با رد و قبول کفر و دین
هم ز اقرار و هم از انکار فارغ گشته ایم
از دو عالم فکر حق ما را برون آورده است
ما ز قید این و آن یکبار فارغ گشته ایم
سایه بال هما و جغد پیش ما یکی است
ما که از اقبال و از ادبار فارغ گشته ایم
در غم دستار بی مغزان اگر پیچیده اند
ما به سر پیچیدن از دستار فارغ گشته ایم
کرده ایم از خود حسابی نقد بر خود حشر را
از حساب درهم و دینار فارغ گشته ایم
چون گل رعنا خزان و نوبهار ما یکی است
ز انقلاب عالم غدار فارغ گشته ایم
برنمی آریم صائب سر ز زیر بال خویش
از ورق گردانی گلزار فارغ گشته ایم
غزل شمارهٔ ۵۴۳۶: ما رگ جان را به آن زلف پریشان بسته ایمغزل شمارهٔ ۵۴۳۸: در ره باطل ز پا چون نقش پا افتادهایم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما ز بیکاری ز فکر کار فارغ گشته ایم
از زیان و سود این بازار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: به دلیل بیکاری و عدم مشغله، ذهن ما از اندیشههای کاری آزاد شده است و دیگر نسبت به سود و زیان این بازار نگرانی نداریم.
کرده ایم از راحت دنیا به خواب امن صلح
از تلاش دولت بیدار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما از آرامش دنیوی آسوده خاطر شدهایم و به خواب امن صلح رفتهایم و از تلاش برای پیشرفت و بهبود اوضاع خود فارغ شدهایم.
از بلند و پست عالم نیست ما را شکوه ای
ما ازین سوهان ناهموار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما از عظمت و کوچکی دنیا بینیازیم و از مشکلات و سختیهای زندگی رنجی نداریم.
خرقه تزویر را از دوش خود افکنده ایم
از حجاب پرده پندار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما لباس تزویر و نیرنگ را از دوش خود کنار زدهایم و از حجاب و افکار بیهوده رهایی یافتهایم.
بر حواس خویش راه آرزوها بسته ایم
از علاج یک جهان بیمار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما با کنترل حواس و زندگیامان، مسیر آرزوها را مسدود کردهایم و از فکر به درمان مشکلات و دردهای یک جهان بیمار، دست برداشتهایم.
هیچ افسونی ندارد مار دنیا به ز ترک
ما به این افسون ز زخم مار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما از زهر و فریبهای دنیا به دور هستیم و به واسطهی دردهایی که دیدهایم، دیگر تحت تاثیر این جادوها قرار نمیگیریم.
نیست ما را کار با رد و قبول کفر و دین
هم ز اقرار و هم از انکار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما هیچگونه نگرانیای نسبت به پذیرش یا رد عقاید مذهبی نداریم و از هر دو طرف یعنی اقرار و انکار، آزاد شدهایم.
از دو عالم فکر حق ما را برون آورده است
ما ز قید این و آن یکبار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما از مرزهای دو جهان آزاد شدهایم و دیگر درگیر وابستگیهای این دنیا نیستیم. ذهن ما از محدودیتها رهایی یافته و به حقیقتی برتر دست یافته است.
سایه بال هما و جغد پیش ما یکی است
ما که از اقبال و از ادبار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: سایهی پرواز پرندگان بزرگ و همچنین جغد در کنار ما یکی هستند؛ چرا که ما از خوششانسی و بدشانسی آزاد شدهایم.
در غم دستار بی مغزان اگر پیچیده اند
ما به سر پیچیدن از دستار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: اگر بیفکران در غم و نگرانی خود را در بند دستارهای بیمعنی پیچیدهاند، ما از این دستارها آزاد شده و دیگر به فکر این مسائل نیستیم.
کرده ایم از خود حسابی نقد بر خود حشر را
از حساب درهم و دینار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما برای خودمان محاسباتی انجام دادهایم و از حساب و کتاب روز قیامت آزاد شدهایم و دیگر به دنیا و مال و ثروت اهمیت نمیدهیم.
چون گل رعنا خزان و نوبهار ما یکی است
ز انقلاب عالم غدار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما مانند گلی زیبا، در بهار و پاییز هیچ تفاوتی نداریم و از تغییرات بیرحم دنیا بیخبر و رهاییافتهایم.
برنمی آریم صائب سر ز زیر بال خویش
از ورق گردانی گلزار فارغ گشته ایم
هوش مصنوعی: ما دیگر سر از زیر بال خود بلند نمیکنیم و از ورقگردانی گلزار خسته شدهایم.