غزل شمارهٔ ۵۴۳۵
ما ز فیض بیخودی از خودپرستی رسته ایم
قطره خود را به دریای بقا پیوسته ایم
سیل ما از خاکمال کوه و صحرا فارغ است
در تن خاکی به دریا جوی خود پیوسته ایم
برده ایم از رشته جان پیچ و تاب حرص را
چون رگ سنگ از کشاکشهای بیجا رسته ایم
سهل باشد رخنه در سد سکندر ساختن
ما که پیوند علایق را ز هم بگسسته ایم
بی نیازیم از وضو چون زاهدان در هر نماز
ما که یکجا دست خود از آرزوها شسته ایم
حلقه بر در کوفتن ما را ندارد حاصلی
ما در منزل به روی خود ز بیرون بسته ایم
پرده دام است خاک نرم این وحشت سرا
بیشتر ما بر حذر از مردم آهسته ایم
برنمی آییم با خار علایق، ورنه ما
چون سپند از آتش سوزان مکرر جسته ایم
نیست در راه نسیم مصر صائب چشم ما
ما به کنعان یوسف گمگشته خود جسته ایم
غزل شمارهٔ ۵۴۳۴: ما ز حرف پوچ مانند صدف لب بسته ایمغزل شمارهٔ ۵۴۳۶: ما رگ جان را به آن زلف پریشان بسته ایم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما ز فیض بیخودی از خودپرستی رسته ایم
قطره خود را به دریای بقا پیوسته ایم
هوش مصنوعی: ما به لطف حالتی سرشار از بیخودی، از خودخواهی و خودپرستی فاصله گرفتهایم و حالا، قطره وجود خود را به دریا و ابدیت متصل کردهایم.
سیل ما از خاکمال کوه و صحرا فارغ است
در تن خاکی به دریا جوی خود پیوسته ایم
هوش مصنوعی: ما از مشکلات و نگرانیهای دنیای خاکی و زمینگیر فارغ و آزادیم و در این دنیای فانی، به دنبال آرامش و انسجامی همچون جوی دریا هستیم.
برده ایم از رشته جان پیچ و تاب حرص را
چون رگ سنگ از کشاکشهای بیجا رسته ایم
هوش مصنوعی: ما از بند و پیوندهای جان، آثار حرص و طمع را دور کردهایم، مانند سنگی که از فشارهای بیفایده رها شده است.
سهل باشد رخنه در سد سکندر ساختن
ما که پیوند علایق را ز هم بگسسته ایم
هوش مصنوعی: ساختن سدی به استحکام سد سکندر کار دشواری نیست، زیرا ما ارتباطات و علاقههای خود را قطع کردهایم.
بی نیازیم از وضو چون زاهدان در هر نماز
ما که یکجا دست خود از آرزوها شسته ایم
هوش مصنوعی: ما به نیازی به وضو نداریم، مانند زاهدانی که در هر نماز وضو میگیرند. ما که به یکباره از آرزوهایمان دست برداشتهایم.
حلقه بر در کوفتن ما را ندارد حاصلی
ما در منزل به روی خود ز بیرون بسته ایم
هوش مصنوعی: به ما در زدن به در کسی فایدهای نمیرسد، چون ما در خانهمان را به روی دیگران بستهایم.
پرده دام است خاک نرم این وحشت سرا
بیشتر ما بر حذر از مردم آهسته ایم
هوش مصنوعی: این زمین نرم و ملایم، در حقیقت تلهای است که خطرات را پنهان کرده است. به همین دلیل، بیشتر ما از دیگران دور و احتیاط میکنیم.
برنمی آییم با خار علایق، ورنه ما
چون سپند از آتش سوزان مکرر جسته ایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر دلبستگیها و مشکلهایمان از صعود و پیشرفت بازنمیگردیم، چرا که ما مانند دارایی espiritu در برابر آتش، بارها و بارها از چنگال مصیبتها رهایی پیدا کردهایم.
نیست در راه نسیم مصر صائب چشم ما
ما به کنعان یوسف گمگشته خود جسته ایم
هوش مصنوعی: در مسیر نسیم، چیزی برای ما وجود ندارد. ما به دنبال یوسف گمشدهامان در سرزمین کنعان هستیم.