غزل شمارهٔ ۵۴۳۳
از حجاب عشق محروم از گل روی توییم
ورنه ما صد پیرهن محرمتر از بوی توییم
گر به ظاهر چون نگاه از چشم دور افتادهایم
هرکجا باشیم در محراب ابروی توییم
گرچه در چون غنچه بر روی دو عالم بستهایم
چشم بر راه نسیم آشناروی توییم
ما ز چشم پاک چون آیینه بر بزم حضور
بر سر دست تو و بر روی زانوی توییم
نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی
دیگران آبند و ما ریگ ته جوی توییم
سنگ را هرچند با گوهر نمیسنجد کسی
قدر ما این بس که گاهی در ترازوی توییم
کیست تا چون سایه ما را جز تو برگیرد ز خاک
بر زمین افتاده بالای دلجوی توییم
سرکشان عشق را در کاسهٔ سر خاک کن
ورنه ما پیوسته زیر تیغ ابروی توییم
ما که چون شبنم ز گل بالین و بستر داشتیم
این زمان از غنچه خسبان سر کوی توییم
ما که صائب ره به حرف آشنایان بستهایم
گوش بر آواز حرف آشنا روی توییم
غزل شمارهٔ ۵۴۳۲: خاکمال دشمن سرکش به تمکین می دهمغزل شمارهٔ ۵۴۳۴: ما ز حرف پوچ مانند صدف لب بسته ایم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از حجاب عشق محروم از گل روی توییم
ورنه ما صد پیرهن محرمتر از بوی توییم
هوش مصنوعی: عشق تو ما را از حجاب و پوشش دور کرده است. اگرچه ما خود را از نظر ظاهری آماده و محرم به تو میدانیم، اما در واقع حس میکنیم که هنوز از زیبایی و خوشبویی تو دور هستیم.
گر به ظاهر چون نگاه از چشم دور افتادهایم
هرکجا باشیم در محراب ابروی توییم
هوش مصنوعی: اگر چه به ظاهر از هم دور افتادهایم، در دل و جان هر کجا که باشیم، در کانون عشق و محبت تو هستیم.
گرچه در چون غنچه بر روی دو عالم بستهایم
چشم بر راه نسیم آشناروی توییم
هوش مصنوعی: هرچند که مانند یک غنچه در دو جهان بستهایم، اما همچنان منتظر نسیم آشنای تو هستیم.
ما ز چشم پاک چون آیینه بر بزم حضور
بر سر دست تو و بر روی زانوی توییم
هوش مصنوعی: ما مانند آینهای شفاف و پاک که از چشمانمان نور میتابد، در محضر تو حاضر هستیم و بر دستان تو و زانوی تو تکیه کردهایم.
نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی
دیگران آبند و ما ریگ ته جوی توییم
هوش مصنوعی: ما در وفاداری به مردم هیچ نسبتی با دیگران نداریم و مثل سنگهای ته جوی هستیم که بیانصافی و بیوفایی را تحمل نمیکنند.
سنگ را هرچند با گوهر نمیسنجد کسی
قدر ما این بس که گاهی در ترازوی توییم
هوش مصنوعی: هرچند که سنگ را نمیتوان با جواهرات اندازهگیری کرد، ارزش واقعی ما این است که گاهی در نظر تو مورد سنجش قرار میگیریم.
کیست تا چون سایه ما را جز تو برگیرد ز خاک
بر زمین افتاده بالای دلجوی توییم
هوش مصنوعی: کیست که مانند سایه ما را از زمین بردارد؟ جز تو هیچکس نیست که بر دل ما سایه افکند.
سرکشان عشق را در کاسهٔ سر خاک کن
ورنه ما پیوسته زیر تیغ ابروی توییم
هوش مصنوعی: عاشقانی که طغیان میکنند را در دل خود دفن کن، وگرنه ما همیشه در معرض خطر و آسیب از زیباییهای تو هستیم.
ما که چون شبنم ز گل بالین و بستر داشتیم
این زمان از غنچه خسبان سر کوی توییم
هوش مصنوعی: ما زمانی زندگی راحت و خوشی داشتیم، مثل شبنم که بر گلها نشسته است، اما اکنون در غم و اندوه، در سرپناه تو به خواب رفتهایم.
ما که صائب ره به حرف آشنایان بستهایم
گوش بر آواز حرف آشنا روی توییم
هوش مصنوعی: ما که راه ارتباطمان با سخنان آشنایان و کسانی که به ما نزدیک هستند، مسدود شده است، اکنون به صدای تو که برای ما آشناست، گوش میدهیم.
حاشیه ها
1398/12/13 05:03
سلام. حالت چطور است؟
نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی
دیگران آبند و ما ریگ ته جوی توایم