گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۲۸

هرکه ادراک زلف و روی جانان را به هم
دید با صبح وطن شام غریبان را به هم
روزگاری بود با هم کفر و ایمان جنگ داشت
صلح داد آن زلف و عارض کفر و ایمان را به هم
چون کسی بندد به روی خود در فردوس را
پیش رویش چون گذارم چشم حیران را به هم
گر رقم یکدست باشد خامه فولاد را
چون نمی جوشد ز غیرت خون شهیدان را به هم
لنگر تمکین نمی گردد خزان را سنگ راه
لاله می بندد عبث با کوه دامان را به هم
زنده می سوزد برای مرده در هندوستان
دل نمی سوزد درین کشور عزیزان را به هم
از محبت نیست انجم رابه هم پیوستگی
چرخ می ساید زروی خشم دندان را به هم
سردمهری صائب اوراق خزان را لازم است
کی توان پیوست دلهای پریشان را به هم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه ادراک زلف و روی جانان را به هم
دید با صبح وطن شام غریبان را به هم
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و جذابیت معشوق را به گونه‌ای درک کند که در آن زلف و چهره‌اش یکدیگر را تکمیل کنند، می‌تواند صبح وطن را با غم و تنهایی شام در غربت مقایسه کند.
روزگاری بود با هم کفر و ایمان جنگ داشت
صلح داد آن زلف و عارض کفر و ایمان را به هم
هوش مصنوعی: زمانی بود که کفر و ایمان در حال جنگ بودند، اما آن موی زیبا و چهره دل‌فریب باعث شد که این دو دشمنی کنار گذاشته و به صلح برسند.
چون کسی بندد به روی خود در فردوس را
پیش رویش چون گذارم چشم حیران را به هم
هوش مصنوعی: وقتی کسی در بهشت را به روی خود ببندد، چگونه می‌توانم چشمان سرگشته‌ام را به او بگویم که از چه حقیقتی غافل شده است؟
گر رقم یکدست باشد خامه فولاد را
چون نمی جوشد ز غیرت خون شهیدان را به هم
هوش مصنوعی: اگر نوشتار یکدست و منسجم باشد، چرا قلم فولادین از غیرت خون شهیدان به جوش نمی‌آید؟
لنگر تمکین نمی گردد خزان را سنگ راه
لاله می بندد عبث با کوه دامان را به هم
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که در برابر فعل و انفعال‌های طبیعی، تغییرات و موانع، استقامت و پایداری وجود دارد. به نوعی، زمانه و شرایط مختلف نمی‌توانند بر اراده و هدف‌های اصلی تاثیر بگذارند. همچنین، وجود موانع و سختی‌ها نمی‌تواند راه پیشرفت و زیبایی را مسدود کند. در نهایت، بیانگر این است که تلاش و عزم راسخ همیشه بر مشکلات فائق می‌آید.
زنده می سوزد برای مرده در هندوستان
دل نمی سوزد درین کشور عزیزان را به هم
هوش مصنوعی: در هندوستان، دل‌ها برای مردگان می‌سوزد، اما در این کشور، دل کسی برای عزیزانش نمی‌سوزد و همدردی کمتر دیده می‌شود.
از محبت نیست انجم رابه هم پیوستگی
چرخ می ساید زروی خشم دندان را به هم
هوش مصنوعی: ستاره‌ها به خاطر محبت به هم پیوسته نیستند، بلکه چرخ فلک به خاطر غضب و خشم حرکت می‌کند.
سردمهری صائب اوراق خزان را لازم است
کی توان پیوست دلهای پریشان را به هم
هوش مصنوعی: سردی و بی‌محلی صائب برگه‌های خشک پاییزی را می‌طلبد، چگونه می‌توان دل‌های آشفته را به یکدیگر پیوند داد؟