غزل شمارهٔ ۵۴۲۵
می شود پرشور هروادی که مجنونش منم
وقت ملکی خوش که در صحرا وهامونش منم
از دم تیغ است پشت تیغ بی آزارتر
هرکه می گرداند از من روی ممنونش منم
می شود چون غنچه کار دل به خون خوردن تمام
نیست هرکس تشنه خون تشنه خونش منم
هرکه کرد ادراک من دریافت راز چرخ را
آسمان سر بسته مکتوبی است مضمونش منم
زاهل همت کم شود خمخانه گردون تهی
گر فلاطون رفت از عالم فلاطونش منم
عشق خوش دارد مرا بهر فریب دیگران
پیش پای ساده لوحی نعل وارونش منم
چارباغ عالم از طبع روانم تازه است
دجله و نیل و فرات ورود جیحونش منم
نیستم شرمنده حرفی چه جای بوسه ای
گرچه عمری شد اسیر لعل میگونش منم
می خورم دانسته بازی از فریب وعده اش
ورنه از پی بردگان نعل وارونش منم
ناله من می رسد صائب به آن عشرت سر
گربه ظاهر دور از بزم همایونش منم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می شود پرشور هروادی که مجنونش منم
وقت ملکی خوش که در صحرا وهامونش منم
هوش مصنوعی: هر کسی در زمان خوشی و شادابی، شور و شوق زیادی دارد و من هم مانند مجنون در این لحظات، احساساتی عمیق و سرشار از شوری را تجربه میکنم.
از دم تیغ است پشت تیغ بی آزارتر
هرکه می گرداند از من روی ممنونش منم
هوش مصنوعی: هرکس که به من روی خوش نشان دهد، از پس تیغ هم بی خطرتر است. من خودم را به خاطر او سپاسگزار میدانم.
می شود چون غنچه کار دل به خون خوردن تمام
نیست هرکس تشنه خون تشنه خونش منم
هوش مصنوعی: دل مانند غنچهای است که در حال باز شدن است، اما نمیتواند از خون خود سیراب شود. همه در پی خون هستند، اما من تنها کسی هستم که به شدت تشنه خون خودم هستم.
هرکه کرد ادراک من دریافت راز چرخ را
آسمان سر بسته مکتوبی است مضمونش منم
هوش مصنوعی: هر کسی که توانایی درک داشته باشد، میتواند اسرار زندگی و جهان را بفهمد. آسمان مانند یک کتاب بسته است که محتوای آن، خود من هستم.
زاهل همت کم شود خمخانه گردون تهی
گر فلاطون رفت از عالم فلاطونش منم
هوش مصنوعی: اگر کسی با همت و اراده قوی پیدا نشود، زندگی و دنیا خالی و بیمعنا میشود. اگر فیلسوفی مثل افلاطون از این دنیا برود، من هم همینگونهام.
عشق خوش دارد مرا بهر فریب دیگران
پیش پای ساده لوحی نعل وارونش منم
هوش مصنوعی: عشق برای من لذت بخش است؛ به خاطر سرگرم کردن دیگران، خودم را فدای سادگی و ناگزیری میکنم.
چارباغ عالم از طبع روانم تازه است
دجله و نیل و فرات ورود جیحونش منم
هوش مصنوعی: دنیای زیبا و پرنعمت به خاطر روح زندهام تازه و شاداب است و من خودم مانند جیحون، از جیهون و دیگر رودها و آبهای بزرگ این عالم هستم.
نیستم شرمنده حرفی چه جای بوسه ای
گرچه عمری شد اسیر لعل میگونش منم
هوش مصنوعی: من از گفتن هیچ چیزی شرمنده نیستم، حتی اگر جایی برای بوسه باشد. به هر حال، سالهاست که تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفتهام.
می خورم دانسته بازی از فریب وعده اش
ورنه از پی بردگان نعل وارونش منم
هوش مصنوعی: از فریب وعدههای او آگاهانه مینوشم، وگرنه من هم مانند دیگران هستم که در پی نعلهای وارونه او رفتهاند.
ناله من می رسد صائب به آن عشرت سر
گربه ظاهر دور از بزم همایونش منم
هوش مصنوعی: ناله و گریه من به خاطر خوشی و شادابی زندگیام به گوش میرسد، اما در حقیقت، من تنها و دور از جشن و شادیهای بزرگ او هستم.