گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۲۳

قبله را تغییر ازان محراب ابرو می کنم
می روم با آستانش کار یکرو می کنم
می نویسم خط بیزاری به طرف عارضش
باطل السحری به کار نرگس او می کنم
عجز در درگاه استغنای او کاری نساخت
می فرستم آه گرمی را ویکرو می کنم
آیه نومیدی از چین جبینش خوانده ام
همتی یاران وداع آن سرکو می کنم
حسن را در شیوه کامل ساختن حق من است
چشم آهو را به تعلیمی سخنگو می کنم
می دهم جان در بهای حسن تا در پرده است
من گل این باغ را در غنچگی بو می کنم
چند با داغ جنون همکاسه باشم سوختم
مدتی صائب به درد بیغمی خو می کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قبله را تغییر ازان محراب ابرو می کنم
می روم با آستانش کار یکرو می کنم
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و جذابیت ابروهایت، جهت قبله را تغییر می‌دهم و با عشق و احترام به سمت تو می‌روم و دست نیاز خود را به آستانت دراز می‌کنم.
می نویسم خط بیزاری به طرف عارضش
باطل السحری به کار نرگس او می کنم
هوش مصنوعی: من به چهره‌اش اعلام نفرت می‌کنم و با زیبایی‌های چشمانش، سحر و جادو را از بین می‌برم.
عجز در درگاه استغنای او کاری نساخت
می فرستم آه گرمی را ویکرو می کنم
هوش مصنوعی: در مقابل بی نیازی او ناتوانی من تأثیری نداشت، اما با اندوهی گرم، او را به یاد می‌آورم و با او صحبت می‌کنم.
آیه نومیدی از چین جبینش خوانده ام
همتی یاران وداع آن سرکو می کنم
هوش مصنوعی: من از چین پیشانی‌اش نشانه‌های ناامیدی را دیده‌ام و برای وداع با یاران خود، اراده و عزم را به کار می‌برم.
حسن را در شیوه کامل ساختن حق من است
چشم آهو را به تعلیمی سخنگو می کنم
هوش مصنوعی: زیبایی را در نحوه‌ای که حقی را به کمال می‌رساند، به تصویر می‌کشم و چشم‌های آهو را با آموزش‌هایی سخنگو می‌سازم.
می دهم جان در بهای حسن تا در پرده است
من گل این باغ را در غنچگی بو می کنم
هوش مصنوعی: من برای زیبایی‌ات جانم را می‌دهم، زیرا تا زمانی که در پس‌پرده هستی، من این گل را در حالت غنچه‌اش بو می‌کنم.
چند با داغ جنون همکاسه باشم سوختم
مدتی صائب به درد بیغمی خو می کنم
هوش مصنوعی: مدتی است که به خاطر عشق و جنون، با احساس درد و ناراحتی هم‌نشین شده‌ام و به این شرایط عادت کرده‌ام.