غزل شمارهٔ ۵۴۲۱
گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان میکنم
ترک سر زین رهگذر بر خویش آسان میکنم
سایلان از شرم احسان آب میگردند و من
میشوم آب از حیا با هرکه احسان میکنم
تا چو عیسی دست خود از چرکِ دنیا شُستهام
دست در یک کاسه با خورشید تابان میکنم
تنگ ظرفی دستگاه عیش را سازد وسیع
هست تا یک قطره می در شیشه طوفان میکنم
گرچه خون در پیکرم ز افسردگی پژمرده است
پنجه در سرپنجهٔ دریا چو مرجان میکنم
هرکه از سنگین دلی خون میکند در کاسهام
از دل خونگرم من لعل بدخشان میکنم
غزل شمارهٔ ۵۴۲۰: خاک را از آب روی خود گلستان میکنمغزل شمارهٔ ۵۴۲۲: چشم میپوشم نظر بر روی جانان میکنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان میکنم
ترک سر زین رهگذر بر خویش آسان میکنم
هوش مصنوعی: اگر از دلتنگی لبخندی مانند غنچه باز کنم، به راحتی میتوانم از این مسیر بر خود بگذرم.
سایلان از شرم احسان آب میگردند و من
میشوم آب از حیا با هرکه احسان میکنم
هوش مصنوعی: بعضی از مردم به خاطر احساس شرم و حیا از کمک به دیگران دوری میکنند، اما من به خاطر احترام و محبت به کسی که کمک میکنم، خودم تغییر میکنم و حس خاصی پیدا میکنم.
تا چو عیسی دست خود از چرکِ دنیا شُستهام
دست در یک کاسه با خورشید تابان میکنم
هوش مصنوعی: من مانند عیسی، دست خود را از آلودگیهای دنیوی پاک کردهام و اکنون میخواهم دستم را در یک کاسه با خورشید روشن و درخشان بگذارم.
تنگ ظرفی دستگاه عیش را سازد وسیع
هست تا یک قطره می در شیشه طوفان میکنم
هوش مصنوعی: ظرف کوچک نمیتواند پذیرای خوشی و لذت زیادی باشد، اما من میتوانم با یک قطره از شراب، طوفانی از شادی و هیجان به وجود آورم.
گرچه خون در پیکرم ز افسردگی پژمرده است
پنجه در سرپنجهٔ دریا چو مرجان میکنم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به خاطر افسردگیام احساس ناراحتی میکنم و تقریبا پژمردهام، اما همچنان با قدرت و اراده، میکوشم تا خود را به مانند مرجانهای دریا زنده و دلگرم نگهدارم.
هرکه از سنگین دلی خون میکند در کاسهام
از دل خونگرم من لعل بدخشان میکنم
هوش مصنوعی: هر کس که با دل سنگین خود، برایم رنج میآورد، من از محبت و احساسات گرم خود، زیبایی و ارزش زیادی برای او به ارمغان میآورم.