گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۲۰

خاک را از آب روی خود گلستان می‌کنم
قطره‌ای تا در بساطم هست طوفان می‌کنم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان می‌کنم
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
صد دهان زخم را چون تیغ خندان می‌کنم
از جهان آب و گل تا دست شُستم چون مسیح
دست در یک کاسه با خورشید تابان می‌کنم
تیر باران حوادث تر نمی‌سازد مرا
خواب راحت همچو شیران در نیستان می‌کنم
دیدهٔ من تا سفید از گریه چون دستار شد
خواب در یک پیرهن با ماه کنعان می‌کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاک را از آب روی خود گلستان می‌کنم
قطره‌ای تا در بساطم هست طوفان می‌کنم
هوش مصنوعی: من با هر قطره آبی که در دست دارم، زمین را به بهشت تبدیل می‌کنم و حتی اگر طوفان بیفتد، باز هم خوشحالی و زیبایی را خلق می‌کنم.
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان می‌کنم
هوش مصنوعی: من به گونه‌ای سخن می‌گویم که از معنای آن دور شود، مانند اینکه در شهر زندگی کنم اما در بیابان گردش کنم.
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
صد دهان زخم را چون تیغ خندان می‌کنم
هوش مصنوعی: با اینکه از سرنوشت، فقط یک بخش از خوشبختی نصیبم شده است، اما زخم‌های عمیق و دردناکم را با لبخند و شجاعت می‌پوشانم.
از جهان آب و گل تا دست شُستم چون مسیح
دست در یک کاسه با خورشید تابان می‌کنم
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و فانی جدا شدم و خود را مانند مسیح پاک و متعهد احساس می‌کنم. اکنون با خورشید درخشان و زندگی همراه شده‌ام.
تیر باران حوادث تر نمی‌سازد مرا
خواب راحت همچو شیران در نیستان می‌کنم
هوش مصنوعی: تجربه‌های سخت و دشواری‌های زندگی نتوانسته‌اند مرا از آرامش و راحتی دور کنند. من مانند شیران در میان نیستان، با آرامش و مطمئن به زندگی ادامه می‌دهم.
دیدهٔ من تا سفید از گریه چون دستار شد
خواب در یک پیرهن با ماه کنعان می‌کنم
هوش مصنوعی: چشمان من از گریه آنقدر به سفیدی رسیده که مثل دستار شده است. در خواب، در یک لباس با ماه کنعان (یعني یوسف) به سر می‌برم.