غزل شمارهٔ ۵۴۱۰
دل اسیر طره عنبرفشانش چون کنم
با دل مجروح با مشکین سنانش چون کنم
می چکد خون از گل رخسارش از تاب نگاه
بوسه بر رخساره چون ارغوانش چون کنم
تیر آن ابرو کمان از جوشن الماس جست
سینه خود را هدف پیش کمانش چون کنم
چشم او چشم مرا در سرمه خوابانیده است
همزبانی با نگاه نکته دانش چون کنم
حرف نتواند بر آورد از دهانش سر برون
من درین فکرم زبان را در دهانش چون کنم
آب شد بال سمندر از فروغ عارضش
پرده های دیده را آیینه دانش چون کنم
ماه نورا هاله در آغوش نتواند گرفت
حیرتی دارم که با موی میانش چون کنم
تا نگیرم تنگ آن موی میان را در بغل
پیچ و تاب خویشتن خاطرنشانش چون کنم
چشم دل دارد زمن هر حلقه ای از زلف او
من به این یک دل به زلف دلستانش چون کنم
خون ز فریادم چکید و در به رویم وانکرد
با دل سنگین گوش باغبانش چون کنم
صائب آتش نفس گر شعله در عالم زند
با زبان خامه آتش فشانش چون کنم؟
غزل شمارهٔ ۵۴۰۹: رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنمغزل شمارهٔ ۵۴۱۱: ترک تن دل را نگردانیده روشن چون کنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل اسیر طره عنبرفشانش چون کنم
با دل مجروح با مشکین سنانش چون کنم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی و جذابیت موهای او به شدت عاشق شده است، اما حالا که دلم شکسته و زخمی است، نمیدانم چگونه با این احساساتم کنار بیایم.
می چکد خون از گل رخسارش از تاب نگاه
بوسه بر رخساره چون ارغوانش چون کنم
هوش مصنوعی: چشمانش مانند بوسهای بر چهرهاش میدرخشند و خون از روی صورتش میچکد، درست مثل گل ارغوان. چگونه میتوانم این حال را توصیف کنم؟
تیر آن ابرو کمان از جوشن الماس جست
سینه خود را هدف پیش کمانش چون کنم
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم سینهام را هدف تیر ابرویی کنم که همچون کمانی از زرهای الماس پرتاب میشود؟
چشم او چشم مرا در سرمه خوابانیده است
همزبانی با نگاه نکته دانش چون کنم
هوش مصنوعی: چشم او خواب مرا گرفته است و حالا چگونه میتوانم با نگاه خود، همزبانی و فهم عمیق را پیدا کنم؟
حرف نتواند بر آورد از دهانش سر برون
من درین فکرم زبان را در دهانش چون کنم
هوش مصنوعی: کسی که نمیتواند حرفی بزند، من در این فکر هستم که چگونه میتوانم زبان را در دهانش قرار دهم تا بتواند صحبت کند.
آب شد بال سمندر از فروغ عارضش
پرده های دیده را آیینه دانش چون کنم
هوش مصنوعی: پرنوری چهره او باعث شده که سمندر در آب ذوب شود. من چگونه میتوانم چشمانم را که همانند آینهای از دانش هستند، به این زیبایی بخشم؟
ماه نورا هاله در آغوش نتواند گرفت
حیرتی دارم که با موی میانش چون کنم
هوش مصنوعی: ماه روشنی را نمیتوان در آغوش گرفت و من در حیرتم که با موهای او چه کنم.
تا نگیرم تنگ آن موی میان را در بغل
پیچ و تاب خویشتن خاطرنشانش چون کنم
هوش مصنوعی: تا زمانی که موهای بافتنیاش را در آغوش نگیرم و در پیچ و خم احساسات خودم نگه ندارم، چگونه میتوانم به یادش بیفتم؟
چشم دل دارد زمن هر حلقه ای از زلف او
من به این یک دل به زلف دلستانش چون کنم
هوش مصنوعی: دل من برای زیباییهای زلف او آکنده از احساسات است و نمیدانم چگونه میتوانم این دل را به زلف دلربایش بسپارم.
خون ز فریادم چکید و در به رویم وانکرد
با دل سنگین گوش باغبانش چون کنم
هوش مصنوعی: از شدت فریاد و ناراحتی من، اشکهایم به زمین میریزد و در برابرم باز نمیشود. حالا با قلبی پر از غصه، نمیدانم باید با دل سنگین باغبانش چه کنم.
صائب آتش نفس گر شعله در عالم زند
با زبان خامه آتش فشانش چون کنم؟
هوش مصنوعی: اگر آتش عشق و احساس در وجود من شعلهور شود، چگونه میتوانم با کلمات و نوشتن احساسات خود را منتقل کنم؟

صائب